اگر مادر شوم...
گمان میکنم اگر روزی تصمیمم عوض شود و مادر شوم، خودم را «فدا» خواهم کرد. این شیوهی مادریکردن اصلا خوب نیست. اما بالاخره حسیست که در من وجود دارد. راستش مطمئن نیستم بتوانم برای باران و بردیایی که هنوز نیامدهاند و هر بار فکر کردن بهشان لبخندم را عمیقتر میکند مادر خوبی باشم. مادریکردن خیلی سخت است و من مطمئن نیستم بتوانم مادر مفیدی برای آنها باشم. مادری که یاد بگیرد در زندگی چقدر «خودش» باشد و این ویژگی را به فرزندانش هم بیاموزد.
مادری که خودش را فدای فرزندانش بکند، به آنها نیز یاد خواهد داد که خودشان را فدای شخص دیگری بکنند. و این با «زندگی کردن برای خود» خیلی متفاوت است.
تمام سعیم را خواهم کرد اگر روزی مادر شدم از خودم نگذرم و به فرزندانم یاد بدهم که به خودشان توجه کنند. عشقورزی به همه انسانها را فارغ از موقعیت اجتماعیشان جدی بگیرند، دوستیها را فارغ از جنسیت ببینند و برای لذتبردن از زندگی همیشه تلاش کنند. کتاب بخوانند، کتاب بخوانند، کتاب بخوانند.
اگر روزی مادر شوم، انسانبودن را به آنها خواهم آموخت. که انسانیت همهی چیزهای خوب دیگر را با خودش خواهد آورد.
این چالش را از بلاگردون دنبال کنید.
دعوت میکنم از: کوثر متقی، آقای صفایینژاد و بوبک عزیز.
من فکر میکنم اگر یک مادر مخصوصا همیشه به خودش توجه کنه اون فرزندان هم یاد میگیرن که اول از هرچیزی باید به خودشون فکر کنن و اولویتشون تو زندگی خودشون باشه بعد دیگران و خواستههاشون!
چه پست قشنگی بود❤👌🏻