وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

هشدار خطر... لطفا نزدیک نشوید!

شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۱۰ ق.ظ

بعضی روزا، وقت ِ بعضی چیزا نیست. مثل این روزای من که از هر جهت خیلی سرم شلوغه و اصلا فرصت مناسبی برای اینکه غم‌های گذشته دوباره برگردن و با غم‌های جدید دم‌خور بشن، نیست. اما واقعیتش اینه که دم‌خور شدن. هر چی غم از قدیم بوده پاشدن اومدن به بهونه‌ی یلدا با این غم‌های جدید رفیق شدن و حسابی دارن تکثیر می‌شن... این شاید تنها شنبه‌ای باشه که از وقتی کار می‌کنم توی اوج کارم اونقدر فشار روی قلبم زیاد می‌شه که ترجیح می‌دم یه امروز رو چند ساعتی بیخیال کار بشم. نه برای اینکه استراحت کنم و حالم جا بیاد. بلکه فقط برای اینکه موج این غمی که ناشی از افسردگیه به همکارام نرسه. الان که دارم این پست رو می‌نویسم سه نفر رو از خودم ناراحت کردم که یکیشون مدیرم بود.

شاید بهتر بود آدما وقتی به این حال دچار می‌شن یه آلارم بهشون وصل بشه که هر کی بهشون نزدیک می‌شه، یا تماس می‌گیره و پیام می‌فرسته یه بوق هشدار پخش بشه و یکی با صدای پریشانی بهشون بگه: «خطر متلاشی‌شدن و ناراحتی، لطفا نزدیک نشوید».

آره کاش اینجور وقتا آدمای اطراف و دور متوجه می‌شدن که ما امروز اونقدر داغونیم که نمی‌تونیم دوست، کارمند، همسایه، فرزند، همسر یا مادر خوبی باشیم. و انتظارشون از ما پایین می‌اومد.

یا کاش هر آدمی یه جای دنجی مخصوص به خودش داشت که وقتی به این حال دچار می‌شه چند ساعت یا چند روز بره دور از آدما با خودش خلوت کنه، گریه کنه، داد بزنه، آه بکشه، سکوت کنه، فکر کنه، بخوابه و سر آخر با حال و روحیات ِ یک آدم ِ عادی و نرمال برگرده به زندگی ِ روتینش.

به وبلاگ من هم سر بزنید....

کاش یک هزارم از خصوصیات اخلاقی شهدایی که عکسشون رو می‌ذارید روی پروفایلتون در شما وجود داشت!!!

ای بابا😔

ای کاش آلارم داشتیم واقعاً ، اون موقع فضای زندگیمون پر میشد از صدا و نور آلارم🥴 و حجم ناراحتی های مخفی همه رو میشد😬

من تو همچین وقتهایی به آدمهایی احتیاج دارم که نگفته آلارم من رو حس کنن و به جای من برای یکی دو ساعت که شده کارها و آدم های اطرافم رو مدیریت کنن. من برای آدمهای مهم زندگیم این کار رو میکنم. ولی کسی نیست که برای من این کار رو انجام بده😩🥺

همیشه اینجور وقتا آدمای اطرافمون بیشتر سوال می‌پرسن و بیشتر می‌خوان بدونن... از نگرانی و دلسوزیه اما نمی‌دونن که ما نیاز داریم خلوت کنیم نه اینکه جواب پس بدیم.

منظورتون چیه؟ یعنی دعوت من برای دیدن وبلاگم برخلاف خصوصیات اصلی شهداست؟؟

 

 

کاش یک نیم‌نگاهی به پست من می‌انداختین بعد دعوت می‌کردین!

زود قضاوت کردن بده، من متنتون رو خوندم و بعد گفتم دعوتتون کنم که وبلاگ من رو هم نگاه کنید.

 

 

نظر خاصی درمورد متن نداشتم که بگم :-)

 

من قضاوت نکردم، حالا که می‌گید متن رو خوندید کارتون به نظر زشت‌تر میاد. وقتی کسی تا این حد حالش بده و داره از خلوت حرف می‌زنه شما چطور می‌تونید بی‌توجه به حالات روحی طرف مقابلتون به بازدید وبلاگ خودتون فکر کنید؟ حداقل کاش زیر این پست این کامنت رو نمی‌ذاشتید!!!

گفتم شاید حالتون با مطالب من بهتر شود.

 

به عنوان یک خبرنگار، از پیام‌های ناامید کننده و ناامیدی متنفرم... به عنوان یک مسلمان هم، ناامیدی (از خداوند) گناه کبیره است، چون اون که بنده‌هاش رو دوست داره اشتباهه بگی حال بنده‌ای که داغونه رو خوب نکنه!

 

اگر ناراحتی‌تون دغدغه مند و به خاطر یه هدف والا می‌بود حتما این بخش نظرات رو پر می‌کردم از حرف‌های امیدوار کننده... لکن چنین چیزی رو توی متنتون پیدا نکردم.

شما که از مشکلات من خبر ندارین که فکر می‌کنید مطالبتون حال من رو بهتر می‌کنه.
شما که از مشکلات من خبر ندارین که با اطمینان می‌گید هدف والا نیست و ...
من به عنوان یک خبرنگار معتقدم هر آدمی حق داره گاهی دلش از زمین و زمان بگیره، هیچ انسان نرمالی نمی‌تونه ادعا کنه که تا حالا به این حال دچار نشده و هیچ واعظ و آدم معتقدی نمی‌تونه چنین فتوایی بده که هر کسی که دلش می‌گیره پس از خدا دور شده.
قضیه‌ی چاه امام‌علی(ع) رو که می‌دونین مسلمان؟!
امیدوارم خدا از سر تقصیر شما بگذره که میاین مطلب یک آدم ناراحت رو که نمی‌دونین مشکلش چیه می‌خونین و بعد به خودتون اجازه می‌دین با عکس شهدا و اسم خدا با این کامنتاتون حالش رو بدتر کنین. شاید خدا بگذره از شما اما مطمئنم اون شهیدی که عکسش روی پروفایل شماست و منی که حالم با این کامنتا بیشتر از قبل بد شده اصلا ازتون نمی‌گذرم.
ممنون می‌شم دیگه گذرتون اینجا نیفته.

من اینجور وقتا می‌خوام جای یمثل کوه باشم و از ته دل داد بزنم بلکه خلاص شدم ازش.

خواستم بگم می‌فهممت. سخت نگیر به خودت و بذار حالت واقعا بد باشه گاهی نمیشه کنترل کرد اصلا

یه نگاهی به کامنت برادر مسلمانمون بنداز نسرین... فکر می‌کردم وبلاگم میتونه جایگزین اون جای دنجی بشه که بهش نیاز داشتم اما حتی اینجا هم قضاوت می‌شیم.

خدای مهربون به همه دل‌های آروم و حال خوب ببخش. بهترینش هم خیلی زود زود باشه برای بانوچه‌ی نارنینمون :)

ممنونم لادن عزیزم. :*

اون جای دنج رو اگه پیدا کردی لوکیشنش رو به ما هم بده:)

لوکیشن بدم که دیگه دنج نیست.

حضرت علی(ع) به خاطر مشکلات شخصی‌اش با چاه درد و دل نمی‌کرد!

 

حضرت علی از گناهان قوم خودش و معاصی‌شون نسبت به خدا گلایه داشت، از این که امت پیامبر داشت منحرف می‌شد گلایه داشت

 

آدمی که هدفش والا باشه، غم‌هاش بزرگتر هست انقدر که غم‌های دیگه براش کوچیک باشه...

 

من هم از یه عده اراذل و اوباش سیاسی توی کشور بیزارم... شما رو نمی‌شناسم ولی توصیه می‌کنم دعای کمیل(مناجات حضرت علی با خداوند) را مطالعه کنید که چطور امام و ولی الله با خدای خودش صحبت می‌کنه و از غم‌ها و ابتلائات زمان میگه

 

ضمناً این تصویر متعلق به اولین طلبه شهید خبرنگار، سیدمحمدمهدی شریفی است...

امیدوارم داغ عزیز رو هیچ‌وقت نبینید. که یه روز بخاطر این مسئله در وبلاگ شخصیتون ابراز ناراحتی کنید و فردی که ادعای دین‌داری و مسلمانی داره اینطوری نمک به زخمتون بپاشه.
من اهل نفرین نیستم. اما بخاطر غمی که امروز بر من مضاعف کردید تا عمر دارم از شما نمی‌گذرم.

با در نظر گرفتن همزمان کامنت اول و عنوان پست باید به این نتیجه برسیم که تا حدودی آلارمم فایده نداره :))

 

هر چی می‌کشیم از آدم‌های مدعی می‌کشیم.

اینکه مردم فکر می‌کنند ما طلبه‌ها توی این گرونی چرا اینقدر آرام هستیم علتش همینیه که گفتم و ریشه‌هاش رو توی مطالب وبلاگم می‌تونید پیدا کنید.

 

با این همه آرامش وقتی مردم می‌شنوند دریافتی یک طلبه‌ای که 10 سال درس خوانده بیش از 1میلیون و 250 هزار تومان نیست که نباید سر کار برود و ... و باید معیشت خانواده اش را تأمین کند...

بدور از ریا و منیت، این طور متن‌ها برای ما و امثال ما، واقعا زیره به کرمان بردن است...

 

درد اینکه به مردم بفهمانی که باید فکر کنند و باید بفهمند که می‌فهمند ... درد اینکه دین خدا از نفهمی‌های بعضی هم لباس‌های ما داره ضربه می‌خوره و مردم بعضی‌هاشون دارند گول این جماعت رو میخورند... و .......

 

مجال سخن نیست

نمی‌دونم ربط طلبه‌بودن به این پست چی بود.
زین‌پس اگر کامنتی جز موارد مرتبط با متن پست از شما ببینم قطعا بلاک خواهید شد.

فکر کنم اینجور وقتا یه کم باید خودمون به خودمون کمک کنیم تا حالمون بهتر بشه

 

هیچکس به اندازه خود آدم نمیتونه حال خودشو خوب کنه🌹

اگر افراد بی‌ملاحظه بذارن.
اون که بله، ولی زمان‌بره... باید فرصت بدیم کمی تخلیه بشیم بعد خودمون دست به کار بشیم.

همه‌مون به یه غار نیاز داریم. که بریم و هیشکی سراغمون رو نگیره. چرا نمیری چند ساعت در تنهایی زل بزنی به دریا؟ این نسخه‌ایه که من واسه خودم تجویز می‌کنم گاهی وقتا. شاید اندکی از مشغولیات ذهنیت رو برای اندک زمانی ازت دور کنه و یه کمی آرامش بیاره به دنیات.          اگه هیچی نداریم این دور و بر دریا زیاد داریم!

آخرین باری که تنها رفتم دریا پشیمون شدم یادم نیار هانی :((

ان شاءلله خدا بهتون صبر بده و اون عزیز رو قرین رحمت کند.

 

 

 

حدا همه رفتگان رو بیامرزه.

سلام

چقدر خوب بود اونوقت این آلارم باعث میشد پشیمونی های ما بخاطر حرفهای بی موقع و کارای بیجا و رفتار نامناسب، کم و کمتر بشه، یعنی همه یه جورایی میترسیدن نزدیک بشن ;)

 

 

سلام
دقیقا بخاطر همین. آدم وقتی حالش خوب نیست اگه طرف مقابل دونسته یا ندونسته درکش نکنه خب این ناراحتی بیشتر هم می‌شه.

امیدوارم حال دلت خوب بشه عزیزم 

مرسی مهربون.

از یه جایی یاد گرفتم که بنویسم

هر چیزی که توی ذهنمه

اذیتم میکنه

ناراحتم می کنه

حداقل از توی ذهنم خالی میشن

 

+خدا به قلمش قسم خورده"

 

نمیدونم چه اتفاقی افتاده

اما نوشتن توی وبلاگ با نوشتن رو کاغذ خیلی فرق میکنه

 

حداقلش اینه که کسی حالتو بدتر نمیکنه

تو که خیلی وقته کم هستی.
ولی نوشتن رو کاغذ با اینکه بهتر هست اما گاهی آدم بابتش احساس امنیت کمتری می‌کنه.

می‌خواستم یه چی بگم ولی بعضی کامنتا رو که خوندم به نظرم رسید بگم: برای همینه که گاهی تحملِ غم و خلوت‌گزینی به مراتب بهتر از دم‌خور شدن با بعضی آدماست و شاید برای همینه که خیلیا علاقه‌مند به آدم‌گریزی یا حتی داشتن حیوون خونگی، میشن...

فقط می‌تونم بگم خدا به همه‌مون صبر بده، مخصوصاً به شما...

بعضیا هیچ درکی از حال ما ندارن و تمایلی هم ندارن که درکی داشته باشن. دوست نداره منو درک کنه، مسئله‌ای نیست. اما بعضی رفتارها انگار که مثلا: «به من چه حالت بده پاشو بیا وبلاگ من سر بزن».

سلام

خدا مادرتون رو رحمتش کنه. روحشون شاد.

سلام
ممنونم خدا همه رفتگان رو بیامرزه.

من برم ساکت یه گوشه بشینم پس :دی

 

آفرین :))

سلام 

امیدوارم تا الان یک کم احوالت خوب شده باشه عزیز دوست داشتنی❤

 

 

+

 اینجور وقتا که نیاز مبرم به تنهایی و یا حتی گریه دارم قدیم که بود میرفتم سر مزار الان که غریب به یکساله از وقتی که کرونا اومده نرفتیم  سر مزار میرم کنار عکس مادرم با مادر خلوت میکنم 

 

یا گاهی وقتا توصیه خاله ام رو گوش میدم و میرم حموم و تو حموم دور از خانواده و دیگران گریه میکنم و اینجور خودمو آروم میکنم.

 

البته شده هم تو اتاقم همراه با خوندن مناجات نامه یا قرآن خوندن گریه کردم و اینجور خودم رو آروم کردم .

 

 

 

 

سلام
ممنونم مهربونم.
این کارها خیلی خوبه و جوابگو هستن اما وقتی که آدم تنها زندگی کنه، اگه با کسی باشی مرتب باید جواب پس بدی که چرا و چته.

این خلوت رو همه نیاز دارن. هم روانشناسی اینو بیان می‌کنه و هم در دین‌مون اومده. یکی از اندیشمندان مسلمان که کلی علوم غربی خونده بود هم می‌گفت بشر امروزی دنبال خلوتی میگرده که خودش از زندگی انسان‌ها حذف کرده. شاید بخشی از این خلوت همون عبادت باشه، یا همون تفکری که در دین سفارش شده. یا حتی همون خودشناسی و ...

 

تجربه به من ثابت کرده که هر بار بعد از افسردگی‌هایی که سراغم اومده، به شرطی که اجازه‌ی خلوت‌کردن بهم داده بشه به خدا نزدیک‌تر می‌شم. و نمی‌تونم مثل بعضی از دوستان! فکر کنم که این افسردگی‌ها راه‌رفتن در مسیر شیطانی هست.

واقعا خوب میشد 😁

چه زخم‌هایی که از این بی‌آلارمی زدیم و خوردیم. 

سلام :)

سلام
البته بعضیا آلارم رو هم بشنون بدتر کنجکاو میشن میان میرن رو اعصابمون :))

من شدیداً فکر می‌کنم نیاز به یک غار شخصی داریم. غاری که وقت‌های خستگ، دل‌سردی، بی‌حوصلگی و ... بریم توی اون غار بشینیم. یا مثل خرس‌ها حتی بخوابیم و تا وقتی وضععمون به حالت عادی برنگشته، از اون غار بیرون نیایم. غاری که کسی هم اجازۀ ورود بهش رو نداشته باشه و گوشی و اینترنت هم داخلش خط نده. 

کاش می‌شد. واقعا یه غار تاریک و سرد و بوگندوی خیلی کوچیک هم اگر بود من راضیم.

من اینجور وقت‌ها میرم تو لاک خودم تا با کسی حرف نزنم که برنجونمش! اما خب بازم بقیه متوجه نمیشن باید بی‌خیالم بشن و هی دور و برم نباشن! متاسفانه حال بدم فقط با خودم خوب میشه و تلاش بقیه بیشتر ناراحتم می‌کنه! 

حال دلت خوب باشه ثریای عزیز:)

دقیقا همینه اونجاییش بیشتر ناراحت میشیم که بقیه نمیذارن با خودمون خلوت کنیم.
هی بانوچه چه قشنگ حرف از غم کهنه زدی که منو یاد دوسال نیمچه افسردگی و کنج نشینیم انداخت ولی خوبیش این بود که با خودم خلوت خوبی کردم و راجع به خیلی مسایل اتمام حجتها که کردم  
خیلی خوبه خلوت کردن آدما با خودشون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">