خشم ِ اژدها
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ
از پله ها بالا می آمدم و سعی میکردم صدای فحش های مردی که پایین ِ پله ها بود را نشنوم، سعی میکردم وانمود کنم نمیدانم که همسایه ها صدای فحش های او را شنیده اند... از پله ها بالا می آمدم و آرزو میکردم که ای کاش هیچوقت صاحب ِ آن صدا را نمیشناختم و هیچوقت او را از نزدیک نمیدیدم... صدای ِ او کم و کمتر میشد انگار همانطور که من از پله ها بالا می آمدم او هم مسیر ِ در ِ خروجی را در پیش گرفته بود... به بالای پله ها رسیدم و با اولین قدمی که به داخل ِ خانه گذاشتم تصمیم گرفتم دیگر دلم برای آن مردی که صدای فحش دادنش تازه قطع شده بود نسوزد...
وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِهات یَــخ کــَرد!
بسیار ممنونم همچنینشادی روح رفتگان شما
باشه
-------------------
اه چرا فوش میداد!!!!
متشکرم
شاید راه ِ دیگه ای به جز فحش برای نشون دادن ِ شخصیتش پیدا نکرده بود.