جنسیت سوم!
دو نوع جنسیت ِ مردانگی و زنانگی داریم که هم تعریفشان مشخص است و هم تکلیفشان!
اما جنسیت ِ سوم را که به تازگی توانستهام آن را کشف کنم، "وبلاگنویسی" مینامم و معتقدم انسانها یا مرد هستند یا زن یا وبلاگنویس.
جنسیت ِ سوم را دوست دارم، دنیای خاصّ خودش را دارد، انگار تکلیف آدم را در خیلی از زوایای ارتباط با این جنسیت مشخص میکند، انگار اصول تعریفشده و مشخص بیشتری دارد و به جزییات بیشتری میپردازد.
در جنسیت ِ سوم، مرد یا زن بودن اهمیتی ندارد، رابطه فراتر از ارتباط دو مرد، دو زن، یک مرد و یک زن، یا چند مرد و چند زن با همدیگر است، جنس ِ مشترک ِ این جنسیت، نوشتن است و البته مهمترین رُکن ِ آن.
زمانی که در جنسیت سوم با کسی همصحبت میشوی مرد یا زن بودن او اهمیتی ندارد، چیزی که مهم است مباحث ِ مطرح شده در این همصحبتی و معاشرت است. در این جنسیت نوع قرارها و دیدارها و صحبتها و چالشها و آمدنها و رفتنها معنای دیگری میدهد حتی اگر در ظاهر شبیه هزاران اتفاق معمولی دیگر باشد. اما فقط آدمهایی با جنسیت سوم تفاوت آن را درک خواهند کرد.
پ.ن:
1- در ارتباطم با وبلاگنویسها اکثر اوقات برایم مهم نبوده طرف مقابلی که دارم با او معاشرت میکنم یا وبلاگش را میخوانم مرد است یا زن، مهم این است که "وبلاگنویس" است و این اعتقاد را سعی کردهام به آدمهای مهم و نزدیک زندگیام منتقل کنم، به گونهای که در سوال "فلانی کیست؟ فلانی چه کاره است؟ فلانی زن است یا مرد؟" تنها پاسخ میدهم: "وبلاگنویس است".
2- اعتقاد من این است که وبلاگنویسها، انسانهای خوب، اخلاقمدار و کمیابی هستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
3- در عمر 12 سالهی وبلاگنویسیام شاهد دوستیها، ازدواجها، لبخندها و کارهای بزرگ و قشنگ زیادی بودهام و قشنگترین دوستیهایم با آدمهایی از همین جنس شکل گرفته است.
4- در مقابل تلخیها، جداییها، رفتنها، اشکها، نامردیها و بیاخلاقیهای متعددی را هم دیدهام ولی به قول ِ جواد خیابانی: "این چیزی از ارزشهای وبلاگنویسی کم نمیکند."
5- در هر صورت نگاه ِ من به وبلاگنویسی، نگاه به یک پدیدهی مقدس است.
6- تمام مطالب ِ این پست صرفا نگاه شخصی بنده است و شما حق دارید مخالف باشید.
7 - و البته یک چیز در بین همهی جنسیتها مشترک است و آن هم این است که بیشتر از اصل ِ ماجرا مجبور میشویم توضیح ارائه بدهیم، مثل پ.نهای این پست که از مطلب اصلی بیشتر شد.