وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

تو چنین خوب چرایی؟

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۴۰ ق.ظ

به عنوان هدیه بهش یه بازی فکری دادیم، همون‌موقع باز کرد و با توضیح کمی که جناب همسر بهش داد فوری یاد گرفت! نشون به اون نشون که تا زمانی که ما توی شهر شیراز بودیم، هزار بار مجبورمون کرد باهاش بازی کنیم.


رفتیم بیرون از خونه و چون دید نمی‌تونه بازی رو با خودش بیاره و در حین حرکت و داخل بستنی‌فروشی و جاهایی که توقفمون کم و ناپایدار!!! بود، قرار می‌گیریم منو مجبور می‌کرد براش چیستان بگم و اون جوابشو پیدا کنه. (هر چی چیستان بلد بودم گفتم و یه جاهایی از خودم می‌گفتم، بازم می‌گفت ادامه بده)


فیلم قانون مورفی رو دیدیم که راضی‌‌کننده نبود و بعدش رفتیم کتاب‌فروشی، آخرین نفری بود که از کتاب‌فروشی آوردیمش بیرون اونم به زور. فقط یه دونه کتاب خرید اما می‌تونم بگم بیش از نیمی از کتاب‌های اونجا رو ورق زد و نگاه کرد.


شب قبل خواب گفت برام کتاب بخون، فرداش داشتیم می‌رفتیم مهمونی توی ماشین مجبورم کرد براش کتاب بخونم، توی مهمونی بعد از ناهار وقتی که چند دفعه همون بازی فکری رو انجام داده بود و گفتیم دیگه کافیه، گفت چیستان بگو و گفتم الان توی ذهنم چیزی ندارم کتاب رو آورد و گفت پس کتاب بخون، توی ماشین موقع برگشت به خونشون بازم گفت برام کتاب بخون.


واقعا من رو شگفت‌زده کرد، که مطمئنم وقتی از 6 سالگی به 60 سالگی هم برسه هنوز هم عاشق کتاب خوندنه، که مطمئنم بچه‌ای که از الان با بازی‌های فکری و چیستان اوقات فراغت می‌گذرونه چه بزرگسالی روشن و پر از معلوماتی خواهد داشت.


اما به عنوان سکانس شیرین این دو روز اینم تعریف کنم.

همون موقع که توی بستنی‌فروشی بودیم و مرتباً ازم می‌خواست براش چیستان بگم، گفتم: "اون چیه که هر چی بیشتر بخنده، مردم بیشتر می‌خورنش؟" گفت: "من!" خندیدم و گفتم نه یه چیز دیگه‌ست!" گفت: "چرا دیگه، هر وقت می‌خندم همه بهم میگن الان می‌خورمتا" و اینجا بود که پسته سر تعظیم فرود آورد. 

خلاصه که آره، بچه‌ها باور می‌کنن.

سلام :)
پس پسته کم آورد !

:))
شادیهاتون پایدار
سلام 
واقعا کم آورد :دی
متشکرم از شما جناب قدح
بچه ها واقعا باهوشن.
خواهر یا برادرتون هستند این کوچولوی باهوش؟
نه برادر زاده ی جناب همسر هست. که البته چون دوست ندارم بهم بگه زن عمو، میگه خاله :دی
ای جونم :))
ولی شانس آورده‌ها من بودم نمیتونستم توی ماشین کتاب بخونم تهوع میگرفتم :دی
نه من کم کم و با لحن بچه گونه می خوندم برا خودمم شده بود تفریح :))
:دی
تو بگو نیم خط من تهوع میگیرم :))
:دی
عه عین بچگی من بوده :دی
امیدوارم وقتی بزرگ میشه هم همینطور علایقی داشته باشه، یکی به نخبه و فرهیخته‌های دنیا اضافه بشه:)
منم به خواهرزاده و برادرزاده هام وقتی شیرین میشن میگم " میام می‌خورمتا" :))

امیدوارم همینقدر فرهیخته بمونه :دی
خدا حفظش کنه
متشکرم...
کاش همینجوری بمونه:)
ایشالا نی نی خودتون:)
ممنونم :)
ای جانم...
کاش میتونستم بهت بگم که چقدر برات خوشحاااااللللمممممم از تههه دلللللم ❤
مرسی عزیز دلم :*:*:*:*
شما رو یاد هیچ بلاگری ننداخت این بچه؟
نه... کی؟
سلام علیکم
با این توصیفات، واقعاً هم شیرین و خوردنی است.
سلام
بچه ها یکی از زیبایی های این دنیا هستن واقعا
سلام
عکس این عزیز جان را در اینستایتان دیدم:))
+بچه ها شیرین اند و شیرین:)
پسر خاله ام وقتی می آید با خانوادش خونه پدریم، سریع می گه علی
بریم کتاب خونه، برای من کتاب داستانی بخون و من هم می برمش اون جا
و براش می خوندم و اون هم تا ته داستان سؤال پیچم می کرد و من رو مجبور
می کرد اطاعات عمومیمو زیاد کنم:))
خدا حفظش کنه براتون:)
سلام
ممنون که دنبال می کنید
بله واقعا بچه ها باهوش و کنجکاو هستن.
من چندتا از این گوگولی‌ها می‌خوام :|
البته خب یه جاهایی واقعا اذیت می کرد :/
عجب پسته ای بوده :)
ان شالله همه بچه ها آینده روشنی داشته باشن, خصوصا تو ایران که حتی معلم ها میگن اوضاع آموزش و پرورش خیلی بده.
جالبه که خیلی از مدرسه متنفره...
این خاطره رو هزاربار تعریف کردم چون جز خاطرات شیرین کودکیمه شوهرخاله ام لوازم التحریر داشتن و توش کتاب قصه هم میفروختن من هر وقت میرفتم مغازه که جفت خونشون بود شروع میکردم کتاب هارو خوندن بدون اینکه بخرم تا همشون تموم میشد تا دفعه بعد هم که میرفتم یکی از کتابا فروش رفته بود که یه کتاب جدید جایگزینش بشه...
کافه کتاب میرفتیم وقتی کافه کتاب مد نبود:)
حالا شاید بزرگسالی پر معلوماتی نداشته باشه مثل من ولی تا اخر عمر بی شک عاشق کتاب میمونه:)
منم فکر می کنم کسی که از بچگی عاشق کتاب باشه تا همیشه این عشق رو در خودش حفظ میکنه
چه بامزه و شیرین ((:
ان شاءالله یکی از اینا نصیب خودتون (((=
نه من در این حد که بچه‌م چپ دست باشه برام کافیه :))
اگه همینجوری ادامه بده آیندهٔ درخشانی پیش روشه. :))
البته من خودم اینجوری دوست ندارم. به نظرم بچه باید بچگی کنه، مسخره‌بازی در بیاره، لذت ببره از بی دغدغه‌بودن‌ها و رهایی کودکی... 
مسخره بازی که در میاورد، اما خب این حجم از فرهیختگی واقعا برام جای شگفتی داشت :دی
بچه ها واقعا خوردنی هستن
شیرین زبونیشون واقعا حال دل ما آدم بزرگا رو خوب می کنه
جواب چیستان رو بپذیر. درست بود:-))
من تسلیمم :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">