وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

پادزهر...!

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۲۹ ق.ظ

_ برایم می‌نویسی عشق چه رنگیست؟ می‌خواهم بدانم آدم وقتی کسی را دوست دارد، چشم‌هاش چه رنگی می‌شود.

 

+ عشق هزار رنگ است... بستگی دارد به کدام رنگ علاقه‌ی بیشتری داشته باشی، عشق رنگ‌ها را پررنگ می‌کند، بیشتر می‌بینیشان، چشمان سیاه، سیاه‌تر می‌شوند، چشمان آبی، آبی‌تر می‌شوند، چشمان سبز، سبزتر می‌شوند... هر رنگی که باشند برق می‌زنند... همه‌شان قشنگ‌تر می‌شوند...

 

_ برایم بگو وقتی عشق دست آدم را می‌گیرد آدم چه می‌کند؟ نمی‌ترسد که یکهو وسط زندگی‌اش عشق آمده خودش را بهش چسبانده؟

 

+ عشق کاملا غافلگیرانه می‌آید، یک‌جوری که اصلا متوجه آمدنش نمی‌شوی، یکهو به خودت می‌آیی می‌بینی مدتیست عاشق شده‌ای، دیگر فرصت ترسیدن نداری، یعنی تا بخواهی متوجه شوی درگیرش شده‌ای... مثل یک نوع ویروس، یک نوع بیماری رخنه می‌کند در جانت... می‌خوابی، عاشقی... بیدار می‌شوی، عاشقی... غذا می‌خوری، عاشقی... می‌خندی، عاشقی... گریه می‌کنی، عاشقی... راه می‌روی، عاشقی... زمین می‌خوری، عاشقی... نفس می‌کشی، عاشقی

 

_ واقعا ویروس است؟ راه علاجش چیست؟ آدمی که به عشق مبتلا می‌شود، رهایی دارد؟

 

+ عشق هم مانند هزار بیماری دیگر، یا با پادزهر خوب می‌شود یا با مرگ تمام می‌شود...

 

_  پادزهر عشق چیست؟ کجا می‌توان پیداش کرد؟ چه خوب است هر آدمی یک پادزهر عشق توی جیب‌هاش داشته باشد، وقتی ندانسته عاشق شد و یکهو به خودش آمد دید دارد همه‌ رنگ‌ها را پررنگ‌تر می‌بیند یا می‌خوابد، عاشق است... راه‌ می‌رود، عاشق است و نفس می‌کشد، عاشق است... همان وقتی که ویروس عشق پیچیده توی رگ‌هاش، آن‌وقت پادزهر عشق را بخورد و خوب شود... نگفتی پادزهر عشق چیست؟

 

 + تنفر... تنفر دقیقا نقطه‌ی مقابل یک عشق است، وقتی به جایی برسی که هرچیزی از نظرت زشت باشد و تنفر جای هر حس دوست‌داشتنی را بگیرد... یعنی متنفر شده‌ای... آن‌وقت از عشق، خلاص شده‌ای.


( ازنوشته‌های قدیمی)

سلام
اولش خیلی لطیف بود...
اما آخرش خشونت آمیز می شد. نمیشه یه پادزهر دیگه پیدا کرد آیا؟! :)
مثلا چه نوع پادزهری؟ آخه عشق حساب و کتاب حالیش نیست، عقل و منطق سرش نمیشه... هیچ‌جوره نمیشه گولش زد... باید با خشونت باهاش رفتار کرد :دی
اولین سوال رو که خوندم تودلم بهش جواب دادم بعد دیدم عه همون جواب رو تو هم نوشتی (: 
ولی به نظر من عشق پادزهر نداره 
وقتی دچار شدی تا ابد دچاری... 
چه تفاهم ِ تفکری :دی
خب میگن فاصله‌ی عشق و تنفر یه تار موئه.
من میگم عشق با این همه لطافتش نمیشه بشه تنفر! من میگم نمیشه!
کاش نشه... ولی فاصلشون یه تار موئه
ولی خب پادزهرا دردناک نیستن ۰حال آدمو خوب میکنن اما تنفر حال آدمو بد میکنه۰دقیقا نقطه ی مقابلشه
از این زاویه هم میشه بهش نگاه کرد
مگه عشق هنوزم هست؟!
میگن هست... ما که ندیدیم
اره بستگی داره به چه رنگی علاقه داشته باشی مثلا تو اگه عاشق بشی کل دنیا رو بنفش می‌بینی ،حتی منو:))
میگن مرز بین عشق و نفرت به اندازه‌ی یه تار موئه، راست میگن:)
اره دقیقا... الان دارم بنفش میبینمت :))
عشق، بی‌مصرف‌ترین چیز در خصوص آدم‌ها!
همه‌چیز خلاصه شده توی واژه‌ای به اسم "دوست داشتنه" :)
بنظرم دوست‌داشتنه خیلی قشنگ‌تره
یادمه سریال مسافران ساخته رامبد جوان که از تلویزیون پخش می‌شد، حسن معجونی که از فضا اومده بود و میخواستی برای رییسش گزارش کنه که زمینی‌ها چه ویژگی‌هایی دارند، یه قسمت راجع به عشق بود. اونجا حسن معجونی گفت یه مرضی در زمینی‌ها وجود داره عشق، که درمانش ازدواجه که ظرف ۳ سال قال عشق رو میکنه و در مواردی که با بچه همراه میشه موجب کچلی و پیری زودرس هم میشه :))
:))))
میشه گفت راست گفته؟ :دی
عشق اگه عشق باشه بیماریش هم خوبه و دیگه دنبال پادزهر هم نمیری

یه بیماری مهلکتری هست بنام تنفر که از همه ی بیماریها بدتره . تنفر ترس میاره تنفر حسادت میاره تنفر خشم میاره و هزار مرض دیگه
کاش هرچی بیماری هست همون بیماریه عشق باشه
واقعا... حالا به این نتیجه رسیدم تنفر نمیتونه یه پادزهر باشه اون خودش یه مرضه!
می گن اگه عاشق یک کسی هستی و دیگه دوس تنداری عاشقش باشی باید ازش متنفر بشی...
یعنی بدترین شکل ممکن راجع بهش فکر کنی...حتی اکه بعضیاش درست بشه...تا کم کم از سرت بیفته...
به یه تار مو بندن عشق و تنفر...
ینی عاشق غلطای تایپیمم: |
اینا نمک وبلاگ نویسیه غصه نخور :دی
تنفر و عشق هر دو سر حد احساسن 
وقتی کسی برات مهمه و کاری میکنه که برات ناخوشاینده اونوقت شاید اون لحظه بگی که دوسش نداری 
در واقع چون برات مهم بوده و ازش توقع نداشتی این حس پیش اومده 
تنفر هم از عشق میاد 
نمی تونی در عین حال بگی متنفری و برات مهم نیست چون نسبت بهش احساس داری 
فقط اون حس مثبت عشق شده حس منفی عشق! ولی حتی با همون حس منفی عشق که ازش به عنوان تنفر یاد می کنی هم دلت تنگ میشه براش...
اگه عشق حقیقی باشه هیچ وقت از بین نمیره، کافیه یه بار لمسش کنی... 
ولی بنظر من تنفر در عین وجود عشق نمیتونه شکل بگیره، یعنی اون موقع که تنفر بیاد قاعدتاً عشق رفته...
خب هر کسی در این مورد فرضیه و نظریه ی خاص خودش رو داره (: 
نظر تو هم محترمه ^_^ 
فدای شما :)
منم ندیدم 
باور نکن
باور میکنم :دی
به نظرم با وجود ویرانی هایی که توی بدن میزبان بجای میزاره پادزهر چندان براش خوب نیست، اگر واکسن داشته باشه خیلی بهتره :)
خب اون واکسن اسمش چی میتونه باشه؟
به نظرم عشق بلایی هستش که تا سر آدم نیاد نمیشه درموردش و حسش و کیفیتش نوشت.
گاهی وقت ها هم با لهجه جنوبی بنویسید .قشنگه.
اینجا ما همکار بوشهری ،خورموجی،برازجونی زیاد داریم.

چه پیشنهاد خوبی... حتما :)
عشق آهسته متولد می شود و آهسته می میرد
خیلی وقت ها هم متولد شدنش آهسته نیست
من فکر می کنم عشق و تنفر دو قطب مخالف اما از یک جنس هستند.آدم تا وقتی کسی براش مهم نباشه عاشقش نمیشه یا ازش متنفر نمیشه.
از دید من بی اهمیتی پادزهر عشق میتونه باشه. یعنی یک حالت خنثی نسبت به فردی که عاشقش بودی.
من فکر می کنم عشق و تنفر دو قطب مخالف اما از یک جنس هستند.آدم تا وقتی کسی براش مهم نباشه عاشقش نمیشه یا ازش متنفر نمیشه.
از دید من بی اهمیتی پادزهر عشق میتونه باشه. یعنی یک حالت خنثی نسبت به فردی که عاشقش بودی.
درسته، اونجایی که اهمیت از بین میره میشه گفت عشق هم از بین رفته... جالب بود.
عشق غمگین ترین شادی دنیاست
آره :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">