وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

همیشه پای یک زن در میان است

جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۶ ب.ظ
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ناخواسته در یک جلسه‌ی روانشناسی برای خانم‌ها شرکت کردم، آن‌هم نه به عنوان شرکت‌کننده و عضو ثابت کلاس، روی دیوار کاغذها و جدول‌هایی که خود ِ شرکت‌کننده‌ها نوشته بودند را چسبانده بودند، از اینکه کلاس فعال و پویایی‌ست خوشم آمده بود، بیشتر مشتاق شدم ببینم در کلاس دقیقا از چه چیزی صحبت می‌شود، یک جایی از صحبت‌ها و تمرین‌ها در مورد این بود که کدام مشکل از دیگری مهم‌تر است، مشکلات مورد بررسی، اعتیاد، طلاق و خیانت بود. در مقایسه‌ی بین اعتیاد و طلاق، طلاق مهم‌تر شناخته شد. بعد خانم مدرس گفت: "اثرات ِ طلاق بالاخره از ذهن پاک می‌شود اگر بعد از آن، فرد زندگی ِ موفقی داشته باشد، اما خیانت... بعد از آن هر چقدر هم محبت ببینی باز هم زخم خیانت از دلت پاک نخواهد شد"
طولی نکشید که بحث سر گرفت، خانم‌ها اکثرا معتقد بودند که طلاق بدتر است، یک نفر می‌گفت: "هیچ زنی بعد از طلاق زندگی خوبی را تجربه نمی‌کند"
دیگری می‌گفت: "اگر همسر یک زن، بعد از خیانت از کار خود پشیمان شود خیلی راحت می‌شود او را بخشید و به زندگی برگشت"
با حیرت به نظر خانم‌ها گوش می‌دادم، از حالات ِ چهره و تلاششان برای به کرسی نشاندن ِ حرفشان می‌شد به این نکته پی برد که این نظریه‌ها کاملا از عمق وجودشان و از اعتقادشان برخاسته و هیچ نقش و فیلمی نیست...
یکی دیگر از خانم‌ها گفت: "طلاق همیشه تقصیر زن ِ ماجرا نیست، ممکن است شوهر از همسرش دلزده شود، ممکن است زن نتواند بچه‌دار شود، ممکن است زن ولخرج باشد، ممکن است چاق باشد، ممکن است زن مریض شود اصلا... هزار دلیل وجود دارد که یک شوهر دیگر همسرش را نخواهد و در اینجور مواقع تقصیر زن نیست اما خُب شوهر هم تقصیری ندارد یک زن زیباتر می‌خواهد با قدرت باروری"
من با چشمان ِ از حدقه درآمده به زنی نگاه می‌کردم که با هر بار تکان دادن ِ دست‌هایش صدای جیلینگ جیلینگ ِ النگوهایش بلند می‌شد و سعی می‌کرد تک‌گوینده‌ی کلاس باشد، خانم مدرس گفت: "یعنی توی هر طلاقی اولین اقدام از طرف مردهاست حتما؟"
خانم دستش را دوباره تکانی داد و گفت: "صد البته، شما کدام زن را میشناسی که یکهو از خواب بلند شود و بگوید من طلاق می‌خواهم؟ کدام زن بخاطر اینکه شوهرش سبیل دارد، کچل است، شکم دارد، دست بزن دارد، آروغ می‌زند، بخواهد طلاق بگیرد؟ من مردی را میشناسم که زنش را طلاق داد بخاطر اینکه در خواب خر و پف می‌کرد" صدای خنده‌ی خانم‌ها بلند شد...
مدرس گفت: "پس منظور شما این است که زن‌ها سازگارترند؟ یا اینکه فکر می‌کنی مردها حق دارند بخاطر چنین موضوعاتی همسر خود را طلاق بدهند اما زن‌ها حق ندارند؟"
خانم گفت: "معلوم است که زن‌ها سازگارترند، برای هیچ زنی مهم نیست که ظاهر و قیافه‌ی همسرش چه شکلی باشد، نه که مهم نباشدها، اصل نیست، یعنی این چیزها به شانس ربط دارد، مثلا اگر همسر من یک مرد زیبا و خوش‌هیکل و پولدار و خوش‌اخلاق باشد شانس آورده‌ام اما دلیل نمی‌شود که یک مرد زشت و بی‌ریخت و بی‌پول و بداخلاق را رد کنیم و منتظر شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفید باشیم... من می‌گویم مهم‌ترین‌ها و اصل‌ها از نظر مرد و زن متفاوت است، یک زن می‌داند از یک سنی به بعد باید ازدواج کند، حالا شانسش بزند و یک شوهر همه‌چیز تمام نصیبش بشود، اما یک مرد می‌خواهد خرج آن زندگی را بدهد، می‌خواهد تا آخر عمرش کار کند که شکم زن و بچه‌اش را سیر کند، حق دارد وقتی وارد خانه می‌شود با یک زن ترگل ورگل و زیبا روبرو شود... یا حق دارد دلش بچه بخواهد"
مدرس گفت: " و حتی حق دارد خیانت کند؟"
خانم گفت: "البته که حق دارد، هر مردی وقتی خیانت می‌کند مشکل از خانه‌ی خودش است، از زنی است که در خانه‌اش است، اگر یک زن نتواند شوهرش را راضی کند معلوم است که او هم می‌رود سراغ زن‌های دیگر"
یک نفر از خانم‌ها معترض شد و گفت: "این افکار پوسیده چیست خانم؟ هر خیانتی تقصیر زن‌هاست؟"
خانم برافروخته شد و گفت: "معلوم است که هر خیانتی تقصیر زن‌هاست... من را ببین، موهایم را زرد کرده‌ام، چون شوهرم موی این رنگی دوست دارد، کلاس رقص می‌روم چون برق چشمان شوهرم را وقتی که دارد به رقص من نگاه می‌کند می‌بینم، همان سال اول ازدواج هم یک دوقلو زاییدم که بعدها نگوید نازایی، این اندام هم که می‌بینی با رفتن به باشگاه به هم زده‌ام، آشپزی‌ام هم خوب است، به قول مادرم من یک زن زندگی هستم که هم شکم شوهرم را سیر می‌کنم و هم چشمش را... با این حساب شوهرم چرا باید به من خیانت کند؟"
مدرس نگاهی به خانم انداخت و گفت: "توی این سال‌ها، هیچ وقت شد که برای خودت هم زندگی کنی؟"

در حیرتم که نسل اینگونه افکار هنوز هم منقرض نشده است، به دختری که با این عقیده بزرگ می‌شد فکر کردم و به زنی که تمام ِ سال‌های زندگی‌اش تنها هدفی که داشت این بود: "چگونه هر روز دل شوهر خود را ببریم تا او به ما خیانت نکند؟!"


انَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ

 خداوند سرنوشت هیچ قوم( و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند    !

(آیه 11 - سوره رعد)

چقدر از خوندن این صحبتها حالم بد شد :((((
مصداق واضح زنان علیه زنانه این خانوم
متاسفم که حالتون بد شد... واقعیت بسیار تلخیه...

این عقاید از کجا فرهنگ و عرف و شرع ما زاییده شد نمیدونم
واقعن چجوری میتونه بگه شوهر حق داره خیانت کنه؟؟؟!!!!
وقتی خودمون خودمونو جنس ضعیف میدونیم و مرد خداییه که باید تصمیم بگیره ما رو بخواد یا نه و ما هم تسلیم امرش باشیم همین وضعیت حقمونه... این امثال مسیح علی نژاد با اون همه ادعا اگه خیلی به حال زن جماعت دل میسوزونن به جای چهارشنبه های سفید بیان یه کمپینی چیزی راه بندازن تو این زمینه آگاهی بدن...
از تفکرات پوسیده و دنبال آگاهی نرفتن‌ها...
از نظر اون هر مردی که خیانت میکنه تقصیر همسرشه!
مسیح علی‌نژاد با حجاب مشکل داره فقط و فکر میکنه حجاب تنها مشکل خانم‌هاست... یک نفر باید خودشو هم آگاه کنه متاسفانه!
این همون جلسه است که گفتی؟
میدونی الان دارم به دوتا چیز فکر میکنم:
۱_خوب شد که نیومدم
۲_کاش اومده بودم و بخاطر این حرفهایی که گاهی از گوشه و کنار میشنوم و شدیدا ازارم میده سر اون زنی که این حرف رو زده بود فریاد میزدم، همین زنها باعث میشن مردهای جامعه فکر کنن در اکثریت موارد حق با اونهاست؛ همینا باعث میشه یه سری زنها مثل اسباب بازی دست مردها باشن که هر روز یه شکلی بشن تا اونها راضی باشن، انگار ما زنها افریده شدیم که مردها رو راضی کنیم،انقدر از این افکار پوسیده ی جامعه ی کوچیک خودمون خسته شدم که اگه بدونم جایی هست که چنین چیزهایی رو نمی پذیرن قطعا به اونجا پناه میبرم.
بخدا در عجبم که چطوری این چیزها رو میپذیرن؟فطرت ادمی ظلم ستیزه چطوری انقدر به خودشون ظلم میکنن اما بازم راضی ان؟همیشه میگم باید به تمام باورها احترام گذاشت ولی این یکی غیرقابل درکه.
چقدر ازار دهنده است که باید تو چنین اجتماعی با چنین ادمهایی زندگی کنیم که معتقدن باورشون درسته،این تفکرات ادمو عاجز و رنجور میکنه:(
یاعلی
متاسفانه بله.
1- واقعا خوب شد نیومدی.
2- متاسفانه اینجور تفکر زیاده، اتفاقا دختر خانمی معترض شد و چند تا از همین خانم‌ها با خنده گفتن الان اعتراض میکنی چون هنوز مجردی و هزار تا فیلم دیدی و کتاب خوندی، بذار ازدواج کنی خودتم به حرف ما میرسی.
از خودشون راضی هستن چون بر این باورن که رأس خوشبختی داشتن یک شوهره نه یک زندگی خوب... یعنی فکر میکنن همین که شوهر داشته باشن همه چیز تمومه
جای اون خانم مسن (هم‌قطارم) که شوهرش 8 تا زن صیغه‌ای و 2 تا دائمی بعد این خانم گرفته بود خالی بوده تو این جلسه
کاش بود و حرف‌های اونم می‌شنیدید
جدی؟ بعد ازش دفاع میکرد؟
واقعا دیدگاه‌های متفاوتی هست.بنظرم با ازدواج نباید خودمون رو گم کنیم و از خودمون فاصله بگیریم بلکه باید در کنارِ شریک زندگی خودمون رو بهتر از قبل بشناسیم :) 
دقیقا همینه... تعریف اصلی ازدواج اینه که قراره هر دو نفر رو کامل کنه، نه اینکه یک نفر تمام ِ خودش رو نادیده بگیره بخاطر اون یک نفر.
این خانم رو از گروه بندازید بیرون . لطفا ....
چه با اعتماد بنفس از خیانت نکردن شوهرش میگه؟؟!! بهشون بفرمایید هرچقدر هم که بیست باشه بازم هر گل یه بویی داره 
متاسفانه از حوزه‌ی اختیارات من خارجه...
اون خودش رو وقف همسرش کرده و تمام زندگیش تمرکزش روی این بوده که "چیکار کنم همسرم خیانت نکنه" وقتی یک زن با این عقیده رشد میکنه و تا سن 35 سالگی میرسه دیگه کسی نمیتونه تغییرش بده مگه اینکه خودش بخواد.
نه خب چرا باید دفاع کنه؟
ولی می‌تونست یه سری از خانومای اون جلسه رو توجیه کنه که یه وقتایی مردا واقعاً مشکل روحی دارن و زن بی‌تقصیره
خب منظورم اینه که عکس العملش بعد این که شوهرش اینکارا رو کرده بود چی بود؟ به زندگیش با اون آقا ادامه داده بود؟
 اگه خدای نکرده شوهر همین خانم بهش خیانت کنه اون وقت چجوری می‌خواد توجیه کنه؟
اونوقت قضیه‌اش فرق میکنه و میگه فلانی زیر پای شوهرم نشسته :/
تعجبم از این جلسات واون صحبتها بود.
بله
چرا رنگ عکس پروفایلها در نظرات سیاه و سفید میشن؟
وقتی ماوس رو ببرید رو عکس پروفایل ها رنگی میشه
"صد البته، شما کدام زن را میشناسی که یکهو از خواب بلند شود و بگوید من طلاق می‌خواهم؟ کدام زن بخاطر اینکه شوهرش سبیل دارد، کچل است، شکم دارد، دست بزن دارد"
یک نفر می‌گفت: "هیچ زنی بعد از طلاق زندگی خوبی را تجربه نمی‌کند"


من خواهرم رو می شناسم! یه ماه بعد از عقد متوجه عصبی بودن، دست بزن داشتن، خیانتکار بودن شوهرش شد و سر 5 ماه طلاق گرفت. الانم ازدواج کرده وضع زندگیش عالیه از نظر مادی و ...، یه بچه آورده و بچه دومش رو هم بارداره!!!
راستش من تو این جلسه بودم بهشون کتک می زدم!
خودم هم بعد از عقد طلاق گرفتم و الان احساس خوشبختی بیشتری دارم...
بعضیا رو نمیشه هیچ رقمه متوجه فکر اشتباهشون کرد
من یه جمله ی معروف دارم وقتی دارن پز شوهر کردن میدن همیشه میگم:
الان اونی که شوهر کرده دقیقا چه فتحی(بخوانید غلطی😆) کرده که ما که مجردیم نتونستیم بکنیم اخه؟:))
حقیقت ازدواج کجا و برداشت ما کجا! همینه که امام علی(ع) میگه بر باطل خود متحدن و شما در حق خود متفرق(نقل به مضمون)
روزگار ما رو ببین شدیم عروسک خیمه شب بازی که باید هر روز به یه سازی برقصیم که آقا مجددا فیلش یا هندستون نکنه،بعد راضی و سرخوش تازه حق هم بهش میدیم! اصلا اگه مرد تا خسته شد حق داره بره خیانت کنه، حتما این وسط اگه زن از شوهر زده بشه و دلش یه مرد خوشتیپ و ... بخواد اونم باید بره خیانت کنه؟!
امان از جنس ادمی که هرگز شناخته نمیشه:(
یاعلی
ازدواج کردن یا نکردن ملاک خوشبختی نیست، ما مجردهای خوشبخت و خوشحال زیادی هم داریم... درسته که ازدواج سنت پیامبره و خداوند بهش سفارش کرده اما دلیل نمیشه به هر قیمتی ازدواج کنیم، بعضی وقت‌ها پیشرفت و خوشبختی آدم در مجرد موندنه چون هنوز هم اونی که باید پیدا نشده.
کاش اینهمه کلاس که برگزار میشه تا هنر خانه داری و امثالهم رو به خانما یاد بدن یکم آگاهشون میکردن از اصل و ماهیت ازدواج... وجود چنین تفکراتی واقعا برای جامعه مضره...

خیلی هم خوبه :))
کجاش خووووبه؟ :دی
من که هیچی :/ این رو فوروارد کردم برای فلانی مان از کوره در رفت :)) گفت چقدر یه زن میتونه بی شخصیت باشه اه اه :)) 
این که نشد زن زندگی :دی 
ولی خدایی خیلی صبوری تو و بقیه صبور بودن :/ من اونجا بودم بلند میشدم میگفتم خانوم شما زن زندگی نیستی یه برده ای :/ ایششش
من اگر جزو شرکت کننده ها بودم اصلا سکوت نمیکردم، اما از طرف انجمن ما حق دخالت توی بحث ها رو نداریم متاسفانه :/
البته نه که این خانوم حق داره، به هیچ وجه
ولی یه جاهایی از حرفاشم درسته. مثلا اینکه غالب زنها بسازتر هستن. قطعا حرف از اکثریت هست نه استثناها
و اینکه اگر به عشق شوهر و نه بخاطر ترس از خیانت، همه اون کارهارو انجام داده بود از زندگیش هم لذت می‌برد و برای خودش هم زندگی کرده بود
بحث خیلی مفصله
مرسی از پست:) قابل تامله
قبول دارم اون خانم چیزی رو گفت که وجود داره... اما غصه ی من اینه که اون خانم این روش رو درست میدونست و ازش حمایت میکرد...
مرسی از شما که خوندی :)
هعییی
بازم خاک تو سر اون زنه از شدت حرص سردرد شدم :///
الان دیدم توی پاسخ کامنت قبلیت سوتی دادم درستش کردم :دی
خواستم بگما :)) حسش نبود کامنت خصوصی بدم :دی بعدم گفتم شاید من اشتباه میکنم :)) 
نه همزمان سه تا کار داشتم انجام میدادم قاطی نوشتم :دی

کی میگه خانما میتونن چند تا کار با هم انجام بدن؟ :/
:)) به من اثبات شده زنا تا وقتی مادر نشدن نمیتونن بعدش میتونن :)) 
صبر کن مادر شی توانا میشی 
:))
درسته مرد و زن شبیه هم نیستند، ولی زندگی مشترک اسمش روشه: مشترک!
هردوشون برای این زندگی تلاش میکنند و هر دوشون باید تو این لذت زندگی سهیم باشند.
باید باعث تکامل بشه نه پسرفت یا فراموش شدن یک طرف ِ این زندگی
و من در عجبم که اکثر خانوم ها حقوق خودشون رو نمیشناسن...
و هنوز چنین افکار وارفته و نخ نمایی رو با خودشون حمل میکنن و ذهن فرزندانشون رو هم پوچ میکنن!تاسف بارِ....
کاش زودتر این نسل تفکرات منقرض شه!
بعضیا آگاهی ندارن و نمیخوان هم آگاه بشن...
بعضی وقت ها دلم میخواد بپرم وسط و از حقوق همه زن های عالم دفاع کنم
ولی وقتی خودشون احمقن چه کاری از دست کسی ساخته س ؟

بیا بگو خانم داره بهت ظلم میشه اینا حق توعه میگن نه زندگی مشترکه باید کوتاه اومد باید فلان باید بهمان ...
خب آخه بنده خدا بعد یه مدت چیزی از خودت و آرزو هات نمیمونه ... رسما تبدیل میشی به یه برده که کار هایی که ازش خواسته میشه رو انجام میده و نه کارهایی که میخواد...

بعدم یه چیز دیگه هست. کسی که با این عقاید بزرگ شده و عمری زندگی کرده رو نمیشه راضی کرد که اشتباه میکنه. عمرا قبول نمیکنه عمرا ها... حتی اگه به نفعش بشه بازم قبول نمیکنه. دیدم که میگم :|
تا وقتی نخوان فایده ای نداره این حمایت...

و این پاراگراف آخر در همه شئون زندگی مون هم مصداق داره. تا وقتی مردم برای پولدار شدن چشم به دست دولت می دوزن، مشکل فقر حل نمیشه و...
بله...
چقدر دلم گرفت از این حرفا ... چرا خانوما انقدر و تا این حجم خودشونو کم می بینن ؟ 
برام جالبه که این خانم با اقتدار و خیلی هم مفتخر داشته اینا رو میگفته :/
از ماست که بر ماست ... 
واقعا غم‌انگیز و تأسف‌باره...
آره اون خانومه به زندگیش ادامه داد و به روش نیاورد تا بچه‌هاش بزرگ شن بعد طلاق گرفت

این پستو می‌گم:
http://nebula.blog.ir/post/1117/1117-%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B1%DB%80-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA
ممنون، خوندمش یادم اومد...
اینکه هر خیانتی تقصیر زن هاست که کاملا اشتباهه ...ولی این موضوع  خیانت که متاسفانه الان تو این زمونه ای که انقدر وضع بیرون خرابه که اگر زنی تو خونه خوب نگرده و ...ممکنه همسرش تو بیرون به سمت خانم های دیگه جذب بشن احتمالش هست ولی دلیل هر خیانتی نیست ... 
الان وضع جامعه واقعا خیلی افتضاحه ...مخصوصا تو شهرهای بزرگ ...واقعا اگر یه مردی هم بخواد سالم بمونه انقدر خانم ها چه تو کار چه تو خیابون هستند که واقعا خودشون به مرد ها پیشنهاد میدهند که بحث خیانت خیلی زیاد شده ... 
یعنی این موضوعی که خود من خیلی روزها چه تو محیط کارم چه تو جاهای دیگه میبینم متاسفانه ... 

ولی اینکه هر خیانتی هم مقصر خانم ها هستند کاملا اشتباست ... خیانت به نظرم خیلی عوامل دست به دستن هم میدن ...از محیط گرفته تا زن اول تا خیلی چیزهای دیگه ...
اینکه خانم ها به صورت پیش فرض خودشون رو مقصر اتفاقی میدونن که هنوز نیفتاده یه فاجعه ست...
سلام
خدا قوت
دوست داشتی بیا همو دنبال کنیم
ممنون
سلام
سپاس
خب...
توی دنیایی که همه چیز تقصیر زنهاست، چرا این یکی نباشه؟ طلاق هم تقصیر زنه.
من خودم با همسرم مشکل داشتم، رفتم پیش مشاور. میگم وبلاگ می نویسم، میگه از شوهرت ناراضی بودی که وبلاگنویس شدی؟
میرم سر کار ، مدیرم میگه از شوهرت ناراضی بودی که اومدی سر کار؟ شب پیش مادر مریضم می مونم تا ازش مراقبت کنم، میگه با شوهرت قهر کردی اینجا موندی؟ 
هیچ کس نمیگه تو آدمی؛ حق داری وبلاگ بنویسی، حق داری به خانواده ت سربزنی، سر کار بری... و او حق نداره مانعت بشه. که در تمام این موارد با آزار و اذیتهای متعدد، مانع شده... هیچ کس به او نمیگه یه ذره دست از اذیت کردن بردار تا زنت راضی باشه...
هیچ کس حساب نارضایتیت از همسر رو با حساب کار و چیزهای دیگه جدا نمیکنه... همه چیز های دیگهء زندگیم رو ربط میدن به این قضیه و تهش نتیجه می گیرن که تو باید به جای نوشتن و کار کردن و زندگی کردن و نفس کشیدن و آدم بودن، فقط باید شوهرت رو راضی کنی...
خب وقتی که تو مدام تحت فشار اتهام ها هستی، چه کار می تونی بکنی؟ یه "آدم" سالم بطور طبیعی احتیاج به دوست، خرید، پول، رفت و آمد، آموزش و مطالعه، ارتباط با خانواده و ... داره. 
اما وقتی تو به عنوان یک زن به طرف هر کدوم از اینها میری، همه بهت میگن با شوهرت مشکل داشتی که..؟
دیگه حتی پدر و مادر آدم...
چقدر یه نفر باید دل گنده باشه؟ چقدر می تونه یه آدم با تموم دنیا بجنگه؟ وقتی داره عملا می بینه که اینجوری دل شوهرشو به دست میاره، خب ادامه میده. چرا نکنه؟

ناراضی بودن از شوهر، خودش به تنهایی یه گناهه، اما اینکه مردی زنش رو اونقدر رنج و آزار و محرومیت بده که ناراضی بشه، اون گناه نیست....
چقدر می تونی بایستی جلوشون بگی نه بابا من شوهرمو دوست دارم؟ در حالی که دروغه! دوستش ندارم. کسی که مثل یه غول گنده روی تمام موقعیتهای زیستن من نشسته و راه نفسمو بسته و عامل اصلی محرومیتم از همه چیز بوده و همیشه استخوان گلوگیر بوده نه پای همراه و دست گره گشا... چرا باید ازش راضی باشم؟ چرا ناراضی بودن گناهه؟
گریه می آید مرا... گریه می آید...

این نگاه ِ خیلی وحشتناکیه...
خود ِ من در برهه‌ای از زندگیم با مشکل مشابهی مواجه شدم اما دوست نداشتم به این زنجیره ادامه بدم و قهرمان زندگی خودم شدم...
امیدوارم روزی برسه که هر فرد چه زن و چه مرد حق زندگی کردن برای خودش رو داشته باشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">