گاهی به کتاب هایت نگاه کن!
درسته ناخواسته کمپیدا هستم، اما به بازیهای وبلاگی
تا جایی که در جریان قرار بگیرم و بتونم نه نمیگم :دی (البته اگه جذابیت
داشته باشه :دی)
به دعوت ِ ماهی کوچولو، دعوت شدم به بازی ِ وبلاگی ِ "گاهی به کتابهایت نگاه کن" که هولدن شروع کرده.
من معمولا هر کتابی رو که برمیدارم بخونم، حتما صفحهی
اول و یادداشتی که نوشته شده رو میخونم، و هر بار بخاطر ِ اون کتابهای
بدون ِ یادداشتی که تحویل گرفتم حسرت میخورم. کتابهایی که خودم برای خودم
خریدم هم یه نوشته دارن حتی در حد یک تاریخ.
سال ِ 91، چند روز بعد از تولدم، یکی از دوستای قدیمم رو ملاقات کردم به عنوان هدیهی تولدم سه تا کتاب بهم داد و 4 تا کتاب ِ دیگه هم که یکی از دوستاش بهش داده بود رو به من داد، اولین و آخرین باری بود که یهجا و یهویی 7 تا کتاب از کسی هدیه گرفتم، اون دوستم آدم ِ کتاب نخونی! بود و اون دیدار قرار بود آخرین دیدار ِ ما باشه، بعد از 5 سال، هنوزم وقتی بهش فکر میکنم خوشحال میشم که بهجای دور انداختن ِ کتابها تصمیم گرفت اونا رو به کسی هدیه بده که کتاب رو دوست داره، یعنی آدم اگر میخواد از کسی برای همیشه خداحافظی کنه اینطوری خداحافظی کنه، هم بار ِ علمی ِ زیادی داره :دی و هم هر وقت طرف ِ مقابل یادش میاد لبخند مینشینه رو لبهاش :دی
(این سه تا عکس که در واقع تفاوتی هم در متن ندارن و
تنها نشونهی تمایزشون، کادر ِ چاپشدهی توی صفحهی کتابه، همون سه تا
کتابی هستن که برای تولدم خریده بود)
و اینم عکس چهار تا کتابی که هدیه گرفته بود و به من داد:
اولین و آخرین کتابی که با امضای خود ِ نویسنده(شاعر) به دستم رسید (که اونم خودم حضور نداشتم و یکی از دوستان زحمتشو کشید :دی) البته همیشه فکر میکردم نویسندهها و شاعران و در کل، هنرمندان، خط ِ خوبی دارن که الحمدالله با این دستنوشته درهای روشنی از این تفکر بر من گشوده شد :دی
به ترتیب به مناسبت ِ تولدم سال ِ 95 (از دوستم زیبا)، سال ِ 93 (از داداشم)، سال ِ 88 (از یکی از دخترای فامیل)
یکی از بزرگترین و بهترین اتفاقات ِ خوب ِ دنیای مجازی
همیشه آشنایی با آدمایی بوده که بعد از مدتی اسمشون میشه دوست، رفیق و
لحظههای قشنگ ِ زیادی رو با هم چه از دور و چه از نزدیک تجربه میکنیم،
دستنوشتههای سه دوست ِ عزیز ِ مجازی که البته سومیشون الان دیگه نیستش...
(ریرا و ساجده)
سعی کردم گلچین کنم که تعدادشون زیاد نشه، ولی انگار باز هم زیاد شد :دی
(برای دیدن ِ عکسها با اندازهی اصلی روی آنها کلیک کنید)
من هم در ادامهی این بازی ِ وبلاگی، از همهی دوستان دعوت میکنم این بازی رو انجام بدن و به طور ِ ویژه دعوت میکنم از: میرزا، دکتر سین، آقاگل، حنا، پرنده سفید و نگین :)