وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است.

پنج دری

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۳۹ ب.ظ

1- برای چندمین دفعه اومدم یه سر به وبلاگم بزنم و مطلب جدید بنویسم، کامنت‌ها رو خوندم، تا اومدم جواب بدم و تایید کنم، همکارم زنگ زد و برای انجام یه کاری با هم رفتیم بیرون و ظهر برگشتم خونه. قبلا هم خیلی پیش اومده که اومدم مطلب جدید بنویسم. تا اومدم کامنت‌ها رو جواب بدم و وبلاگ‌های بروز شده رو بخونم یه کاری پیش اومده که نتونستم بنویسم.

2- از جمله سوتی‌های خانه‌داری من همین‌بس که دیروز مهمون اومده بود، نشسته بودیم صحبت می‌کردیم، داشتم از ظرف شکلاتی که جلوم بود برمی‌داشتم و می‌خوردم که با اشاره همسر یادم اومد ظرف رو گذاشتم جلو خودم و دارم می‌خورم اصلا حواسمم نیست که به مهمان تعارف نکردم :/

3- اومده بودم بنویسم که چه سبک‌مطالبی رو از من و از این وبلاگ می‌پسندید؟ دوست دارید چجور نوشته‌هایی با چه سبک و موضوعی اینجا بخونید؟ و اگر نظر و انتقاد و پیشنهاد دیگه‌ای هم داشته باشید خوشحال می‌شم، بخونم. (نظرات شما به این معنی نیست که هر سبک و موضوعی پیشنهاد بدید قطعا همونطور می‌نویسم :دی، اما مطمئنم نظرات شما به بهتر نوشتن و بهتر بروز شدن اینجا کمک زیادی می‌کنه)

4- در ادامه‌ی پست‌های تابوشکنی و حتی موازی با اونا، پست‌های "نویز" هم قراره نوشته بشن. که احتمالا 20 درصد شما الان فهمیدین قضیه چیه و موضوعش چیه. خواستم بگم پست‌های نویز هم رمز داره و رمز اون فقط به افرادی که برای مورد سوم این پست جوابی ارسال کرده باشن و شرایط مندرج در این پست رو داشته باشن، تعلق می‌گیره. می‌دونم شاید شرط منصفانه‌ای نباشه ولی نویسنده این وبلاگ دوست داره به زور نظرتون رو بدونه :دی

5- می‌گن خبر رو وقتی یکی زودتر منتشر کنه بعد رسانه‌های دیگه اصل همون خبر رو بدون تحلیل و گزارش و پرداختن به جزییات جدید منتشر کنن در واقع خبر سوخته رو منتشر کردن. گرچه این خبر قبلا منتشر شده ولی، بعله من و گندم‌بانو جان همسایه شدیم و در برخورد اول اونقدررر من حرف زدم که فکر کنم فراریش دادم، چون بعد از اون نه تنها دیگه ندیدمش، که هر پستی هم گذاشته از بوشهر اومدنش اعلام نارضایتی کرده :دی

لازم به ذکره که من کلا آدم کم حرفی هستم، اینو از اطرافیانم بپرسین بهتون می‌گن، فقط با آدمایی که احساس راحتی می‌کنم اینقدر حرف می‌زنم. از میزان راحت بودنم با گندم همین‌قدر بگم که برای اینکه مجبور نشم چند بار برم تا آشپزخونه و برگردم، قاطی پذیرایی کردنم، نوشیدنی گرم و سرد رو یه جا آوردم گذاشتم :/