خط قرمز
نمیدونم چه روزی، چه کسی و به چه دلیلی، اما یادمه بهم گفت: «خوش بهحالت که میونهت با تغییر خوبه». اینم نمیدونم که چرا اون روز ازش نپرسیدم منظورش چیه؟ اما همیشه برام سوال بود که چرا این حرف رو زده؟ آیا بعد از این حرف من سکوت کردم؟ چون همیشه حس میکردم که در برابر هر تغییری گارد میگیرم. همیشه فکر میکردم که اگر برنامۀ ذهنیم بههم بخوره، کلافه میشم و به سختی میتونم خودم رو وفق بدم. اما حالا فهمیدم این دو تا، کاملا با همدیگه متفاوتن.
احتمالا توی تغییر در رابطهها زودتر کنار میام. زودتر میرم سراغ برنامۀ بعدی. نه اینکه برم سراغ نفر بعد! میرم سراغ برنامۀ بعد. که میتونه شامل تغییر رفتار باشه. یا حذف اون رابطه. یا هر چیز دیگه.
اکثر اوقات وقتی از من میپرسن که ویژگیهای منفی خودت رو بگو، میگم: «گاهی اوقات لجبازم، بیش از حد مهربونم، و برای خطای آدمایی که بهم نزدیکن زیاد بخشنده نیستم».
مهربون بودن یه ویژگی مثبته، اما بیش از حد مهربونبودن به نظر من یه ویژگی منفیه، که هم میتونه به خود آدم ضربه بزنه و هم به اطرافیانش. البته افراط در هر چیزی اشتباهه. در مورد بخشندهنبودنم هم همینقدر بگم که به نسبت نزدیکبودن آدما به من، گذشت من نسبت به اشتباهاتشون کمتره. انگار گذشت و اهمیت هر دو روی دو کفۀ ترازو باشن و هر کدوم سنگینتر بشه اون یکی میره بالاتر. هر آدمی که اهمیت بیشتری برام داره. گذشت من در برابر اشتباهاتش کمتره و این انگار اصلا اخلاق خوبی نیست. گاهی اوقات اشتباهات آدما رو میبخشم. اما هرگز فراموش نمیکنم.
به نظر من اگر کسی در دایره ارتباطی با من، اشتباهی مرتکب شد، بهتره اون رابطه رو حذف کنه. چون اینطوری جفتمون کمتر اذیت میشیم. اما معمولا آدمها از اشتباهشون پشیمون میشن، توجیه میکنن، عذرخواهی میکنن و درصدد جبران برمیان و هی اون رابطه رو با هر اسم و عنوانی که داره حفظ میکنن و فکر میکنن که دارن اصلاحش میکنن. اما در واقع فقط یه پوستۀ ظاهری رو دارن حفظ میکنن و چیزی که نصیبشون میشه فقط بیاعتناییها و سردیهای منه. چون تا قبل از اون اشتباه من تمام محبت و توجه خودم رو برای اون رابطه گذاشته بودم و بعد از اون اشتباه همه این توجه و محبت رو از اون رابطه حذف کردم. معمولا در این موقعیتها اون آدم شروع میکنه به گلایهکردن. اما متوجه نیست که از درجه اهمیتش کم شده و گلایههاش تاثیری نداره. به همین دلیله که میگم حذف اون رابطه به نفع خودش هم بود. آدم کینهای نیستم. اما بذر شک که توی دلم کاشته میشه دیگه خشکیده نمیشه.
این روند رو برای رابطههای مختلف میشه تعمیم داد. دوستیها، روابط کاری، فامیلی و هر نوع رابطه دیگهای. نمیخوام دفاع کنم. چون بالاتر اشاره کردم که از ویژگیهای منفی منه. اما بهرحال از اول هر رابطهای خط قرمزم معلومه.