وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز در رادیو بلاگیها

بنا بر پیشنهاد دوستان تصمیم گرفتیم به منظور جمع آوری یک بانک اطلاعاتی مناسب از وبلاگهای پویای وبلاگستان و دسترسی راحت تر تیم رادیوبلاگیها به مجموعه ی کامل تری از نوشته های شما ، درخواست کنیم به لینکی که در ادامه در اختیارتون میذارم مراجعه کنید و آدرس وبلاگتون رو در قسمت نظرات این پست ثبت کنید.
ممنون میشیم اگر مثل همیشه ما رو در انجام این فعالیت همراهی کنید.

http://pelake23.blog.ir/page/link


باتشکر ، رادیو بلاگیها

تا کی قراره این فراسوتی های من ادامه داشته باشه...

قضیه از این قراره این دل من دوباره...

عاقا اشتباه شد قضیه از این قراره که چند روز پیش یه متن در توجیه کمرنگ بودنام در جمع دوستانم نوشته بودم و برای تعداد زیادی از دوستانم فرستادم اما به این صورت که برا هرکدوم لیست انتشار درست کردم مثلا دوستای دانشگاه جدا، دوستای وبلاگ نویس جدا و...

و بعد هم یادم رفت این لیست های انتشار رو پاک کنم...

دیشب هی با گوشی کار میکردم حوصلم سر نره... نمیدونم کی خوابم برد و این گوشی بیچاره در فرایند خواب بودن من با هر بار غلتیدن من!!! از این طرف به اون طرف زیر دست و پام بوده بدون اینکه صفحه اش خاموش و قفل بشه...

صبح وقتی بیدار شدم متوجه تلفات شدم...

اولیش... ارسال شماره ی صدا و سیمای بوشهر به اون لیست انتشار دوستان وبلاگ نویس که اتفاقا هیچکدومشون هم بوشهری نیستن!!!!!

دوستان ِ خاموشی که فقط ایمیلشون رو گذاشته بودن، من متاسفانه نمیتونم براتون ایمیل بفرستم مشکل داره.

برای من مفهوم ِ خیلی از واژه ها تویی، وقتی که از عشق می گویند تو در یادی، وقتی که از مهر میگویند تو در یادی، وقتی که از وفا میگویند، تو در یادی... میبینی چقدر در یادی و خودت نیستی؟!

عشق برای من دلتنگی برای دستان ِ شفا بخش ِ توست وقتی که مهربانانه پس از هر بار صبح بخیر گفتنم می نشست روی موهایم... موهایی که یک بار با عشق برایم بافتی و بعد دلت خواست مرا در آغوش بکشی... بعد از تو هیچکس موهای مرا نبافت!

عشق نگاه ِ پر از مهر و محبت ِ توست وقتی که تا عمق چشمانم نفوذ میکرد و من پر می شدم از هوای تازه، زندگی تازه، جان تازه...

عشق برای من بودن ِ توست، وقتی که خسته از کارهای روزمره قدمهایم را تندتر برمیداشتم تا به خانه برسم... خانه ای که بعد از تو دیگر نتوانستیم تحملش کنیم...

عشق یعنی تو... وقتی که شب آخر روی تخت بیمارستان وقتی همه نگرانت بودیم دستانم را فشردی و سفارش کردی که برگردم پایین و قرص های پدرم را بدهم...

عشق یعنی تویی که تا لحظه ی آخر حواست به بابا بود، به ما بود... به خودت نبود...

عشق یعنی تو مادرم...

+ برای رادیو بلاگی ها :)

سلام :)

به منظور تعامل بیشتر و ایجاد شور و نشاط در وبلاگستان، به بهانه ی جشن باستانی سپندارمذگان روز عشق و مهرورزی، مسابقه ای ترتیب دادیم با عنوان " عشق نام کوچک توست " .

از این رو از علاقمندان درخواست میشه از تاریخ یکم تا چهارم اسفندماه آثار نوشتاری خودشون رو در ارتباط با موضوع عنوان شده در وبلاگ شخصیشون به ثبت برسونن و لینک مربوط به نوشته رو برای ما ارسال کنند . در نهایت آثار منتخب توسط هیئت داوران معرفی و در ویژه برنامه ی جشن اسفندگان رادیوبلاگیها در قالب یک پادکست منتشر خواهد شد . پیشاپیش از حمایت و همکاری همه ی دوستان سپاسگذاریم و امید داریم با مشارکت همگی نتیجه ی مطلوبی بگیریم .

لطفا با به اشتراک گذاشتن بنر مسابقه در وبلاگها و صفحات اجتماعی خودتون ما رو در اطلاع رسانی بهتر یاری کنید .

::  لینک دریافت بنر | ارتباط از طریق تلگرام | کانال تلگرام رادیوبلاگیها | صفحه‌ی اینستاگرام رادیوبلاگیها