خودم با خودم حرف میزنم
خودم جان، مشکلات زندگی بیشتر شدن و غصههای توی قلبت بیشتر، اینو من میفهمم، از تیر کشیدن و سوزش قلبت، از سردردهای همیشگی، از معده دردهای بیش از حد، از سرگیجههای مداوم، از اشکهایی که یهو غافلگیرت میکنن، اما هر چقدر این مشکلات بیشتر میشن تو قویتر میشی، به قول خودت پوست کلفتتر میشی، مطمئن باش خدا اگه ظرفیت تحمل این همه مشکل رو توی وجود تو نمیدید، اینهمه امتحانت نمیکرد، رها میکرد تو رو...
خودم جان، من به روحیهی زخمی و تَــرَک برداشتهی تو آشنایی کامل دارم اما به قدرتت ایمان دارم، تو همیشه میگی "با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن" و اینو باور داری، تو همیشه میگی "خدایا من دلم قرصه، کسی غیر از تو با من نیست" و اینو باور داری، تو همیشه میگی "من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد" و اینو باور داری، تو همیشه میگی "هر چقدر مشکلات بزرگ باشن خدای من بزرگتر از اوناست" و اینو هم باور داری... پس زانو نزن... ادامه بده، آخر این مسیر پر از سنگ و شیشه، یه مزرعهی سرسبزه پر از شکلاتهای لبخند...
خودم جان، اصلا به حرف کسانی که فکر میکنن آدم قوی اصلا گریه نمیکنه گوش نکن، آدمیزاد هم تعقل داره هم تخیل، هم منطق داره هم احساس، هم میتونه بخنده هم گریه کنه همهی اینا جزو ویژگیهاییه که خدا به بندههاش داده، پس هیچوقت گریه رو به معنای ضعف نبین، گریه برای سبک شدنه، آدم دلتنگ گریه میکنه اما در عوض خیلی از آدما هم هستن که از شوق زیاد گریه میکنن، نشنیدی مگه؟ اشک شوق؟!!! پس گریه فقط برای ضعف نیست، تو یه آدمی، حق داری کلافه بشی، دلتنگ بشی، خسته بشی، گریه کن که سبک شی و دوباره بلند شی و ادامه بدی.
خودم جان، به این فکر کن که خدا از اینکه تو اسمشو صدا میزنی خوشش میاد، از اینکه تو این جاده دنبالش میگردی خوشش میاد، از اینکه هر روز بخاطر مشکلاتت هم که شده به یادشی، خوشش میاد... این با خدا بودن نیست؟!
خودم جان، تو قوی باش، به حرف اطرافیانت اهمیت نده، ارزش تو و ارزش زندگی تو رو نه حرف مردم، بلکه کارهایی که انجام دادی تعیین میکنن، پس هیچوقت کاری که تو رو بی ارزش کنه انجام نده...
خودم جان، وقتی به روی مشکلات لبخند میزنی قدرت اونا کمتر میشه، پس همیشه لبخند بزن، نذار فکر کنن از تو قویتر هستن، تو بندهی خدای قدرتمند و مهربانی هستی که جز خوبی و خوشبختی برای بندههاش نمیخواد...
خودم جان، این حرفها شعار نیست، بلکه هر بار بعد از دل گرفتنهای موقت و افسردگیهای کوتاهمدت خودت هم به تمام این حرفها رسیدی، و تا حالا هم که تونستی مشکلاتت رو پشت سر بذاری و خودتو آماده کنی برای مشکلات بعدی، اول از اراده و لطف خدا و بعدش از قدرت و ایمان تو بوده...
خودم جان، دستت رو توی دست خدا بذار و قدم بزن و نترس... این زمین، دنیا و تمام اتفاقات اون، تحت کنترل و به ارادهی خداست، پس از هیچ چیز هراسی نداشته باش که خدا جز خوبی برای تو چیزی نمیخواد...
خودم جان، لطفا اون لب و لوچهی آویزونت رو جمع و جور کن و به قدردانی از اینهمه خطی که با انگشت زخمی برات تایپ کردم یه تکونی به خودت بده، فقط یه تکون!!!