آدمهای عکسباز
تابهحال به تاثیر عکسها بر کیفیت حالتان دقت کردهاید؟ البته که لزومی ندارد همۀ آدمها مثل من، عکسباز باشند. اما اگر چنین روحیهای دارید حتما مرور عکسها یکی از عادتهای همیشگی شماست.
از روزی که تصمیم گرفتم عکسها را از لابلای صفحات آلبوم عکس و فولدرهای تودرتوی لپتاپم بیرون بکشم و به صورت گزینشی روی دیوارهای خانه بچسبانم حال بهتری دارم. حالا آدمهای دوستداشتنیام در طول روز مدام در چشمهایم زل میزنند و با آن لبخندهایشان یادآوری میکنند که دنیا آنقدرها هم که فکر میکردم سیاه نیست.
البته که برای حفظ حریم خصوصی اشخاص، عکس بعضیها را نمیتوانم مدام جلوی چشمم داشته باشم. اما همانهای دیگر هم تاثیر مثبتی که باید داشته باشند، دارند.
حالا دقیقا کنار کتابخانۀ توی سالن، توی اتاق و روی دیوار کنار میز تحریرم عکس افرادیست که دوستشان دارم.
از دیوار مجاور میز تحریرم اگر بخواهم بگویم قصۀ دیگری دارد. دیواری که روایت دوستیهاست. البته که هنوز در حال بروزرسانیست. چند عکس در انتظار چاپشدن هستند. اما با نگاهی به آن دیوار میتوان ردّ روابط دوستانهام را گرفت. گاهی که برای نوشتن مطلبی به تمرکز نیاز دارم سرم را میچرخانم و به لبخندهای توی عکسها که خیره میشوم دلم گرم میشود.
قبلا گفته بودم؟ من اگر میتوانستم قانونی را مصوب کنم، حتما صفحهای به شناسنامهها اضافه میکردم که اسم و مشخصات رفقای آدم را هم به آن اضافه کنند.
فکر کنم منم همچین باشم :)
ولی خب چاپ نکردم
چون مامانم میگه گرونه
و اتاقم مشترکه یه جورایی