وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

فرمول زندگی!

چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۲۲ ق.ظ

این پست و بخصوص کامنت خودم که برای این پست نوشتم، منو یاد موضوعی انداخت. حدودا 3 سال پیش، دوستی بهم گفت که داره به جدا شدن از خانواده و زندگی مستقل مجردی فکر می‌کنه و چون من این تجربه رو دارم ازم خواست که راهنماییش کنم که چیکار کنه. هیچ اطلاعی از زندگی خانوادگی اون شخص نداشتم. اینکه روحیات اعضای خانواده‌ش بخصوص پدر و مادرش چطوره. حتی شناخت کافی از خودش هم نداشتم. من تونسته بودم با سماجت و گفتگو پدرم رو راضی کنم. اما نمی‌دونستم پدر و مادر اون چنین روحیه‌ای دارن یا نه؟ یا شاید اصلا نیازی به اون‌همه اصرار نبود و به راحتی می‌تونست رضایت خانواده‌ش رو بگیره. من برای این استقلال با چالش مالی مواجه بودم ولی نمی‌دونستم اون هم این چالش رو تجربه خواهد کرد یا از نظر مالی تأمینه. نمی‌دونستم در مقابل مواجه‌شدن با مشکلات تا چه حد می‌تونه قوی برخورد کنه و هزاران سوال بی‌جواب دیگه. در نهایت فقط یک سری نکات کلی بهش گفتم و ازش خواستم در کنار تمام تجربه‌هایی که کسب می‌کنه و تصمیمات بزرگی که از این به بعد خواهد گرفت، سعی کنه خانواده‌ش رو از خودش جدا نکنه. فکر نکنه چون قراره جدا زندگی کنه دیگه از خانواده جداست. سعی کردم بهش بفهمونم فرمولی که من برای این مرحله از زندگیم اجرا کردم لزوماً برای اون کاربردی نخواهد بود. من طبق شرایط و موقعیت خودم تصمیم‌گیری می‌کردم و قرار نیست اون انتخاب‌ها و تصمیم‌ها برای افراد دیگه‌ای که شخصیت‌ و شرایط دیگه‌ای دارن هم نتیجه یکسانی بده.

و بعدها این موضوع تلنگری برای خودم شد. این که حواسم باشه اگر قراره برای خودم الگوسازی کنم تمام شرایط رو بسنجم. خیلی کم پیش میاد همه شرایط از فیلتر یکسان‌سازی رد بشن و جواب مثبت باشه. حداقلش اینه که حتی اگر امکانات و موقعیت و شرایط هم یکسان باشه خود ما انسان‌ها، منحصر به‌فرد هستیم. پس چطور می‌تونیم طبق یه نسخۀ واحد پیش بریم؟ البته این قضیه حداقل از نظر من در بحث دین و قرآن فرق می‌کنه و استدلال خودم رو دارم. بحث الانم در مورد جزییات زندگی شخصی افراد هست.

بارها در فضای مجازی مطالبی رو دیدم با این مضمون که چند کاری که قبل از مرگ باید انجام دهید. وقتی به اون لیست نگاه می‌کردم بیشتر شبیه به این بود که یک نفر آرزوهای دست‌یافتنی و دست‌نیافتنی خودش رو ردیف کرده و پشت سر هم نوشته و منتشر کرده. وگرنه چرا باید گزینۀ «به اسکی بروید» باید جزو چند کاری باشه که من ِ نوعی حتما و قطعا قبل مرگ انجام بدم؟ که اگر انجام ندادم ناکام و شکست‌خورده به نظر بیام؟ به نظرم هر کس باید فرمول زندگی خودش رو طبق داده‌هایی که توی زندگیش هست به دست بیاره و طبق همون پیش بره. قرار نیست مثل بقیه زندگی کنیم، فقط چون اونا از اون راه رفتن و موفق شدن. در این صورت اگر ما از اون راه رفتیم و موفق نشدیم احساس سرخوردگی و ناکافی‌بودن می‌کنیم.

 

خیلی موافقم. هر بار چنین نسخه‌هایی می‌شنوم بخش زیادی از انرژیم صرف این می‌شه که خودمو قانع کنم راهی که چند نفر باهاش جلو رفتن و موفق شدن الزاما قرار نیست برای منم جواب بده. یا اگه اون‌طوری که عده‌ای فکر می‌کنم بهترین حالته زندگی نکنم شکست‌خورده نیستم.

یه مثال خیلی دم‌ دستی بزنم. الان ممکنه خیلیا فکر کنن خوردن قهوه بهتر از خوردن چاییه. نه بخاطر اینکه شنیدن یا براشون مسجل شده که قهوه خواص بیشتری نسبت به چایی داره. بلکه چون به نظرشون کلاس بیشتری داره. یه زمانی بود (چند سال پیش) اگر کسی قهوه دوست نداشت. احساس می‌کرد از بقیه در فرهیخته‌بودن عقب افتاده. حالا اینکه کی اولین‌بار این رو توی گوششون فرو کرد که خود قهوه نشونۀ فرهیختگیه بماند. لابد یه آدم فرهیخته‎‌ای رو دیدن که یکی از عادت‌های زندگیش خوردن قهوه بوده و اینا فکر کردن که لابد اینم از فرمولای فرهیخته‌شدنه دیگه.

به شدت موافقم باهات.

خلق را تقلیدشان بر باد داد 

ای دو صد نفرین بر این تقلید باد

امان از تقلید. امان.

یکی از تله‌های فکری فضای مجازی همین قضیه‌س که یه تصویر غیر واقعی از خوشبختی و یا زندگی رو نشون میده، نسخه‌ایی که برای هرکسی قابل تجویز نیست و آدما وقتی اون نوع از خوشبختی رو میبینن فکر میکنن چقدر عقبن از زندگی ویا دچار سرخوردگی میشن 

در حالیکه روش زندگی برای هرکس فرمول مخصوص خودش رو داره و لزوما برای دونفر یکی نیست

 

فضای مجازی این تله و تقلید رو خیلی خیلی گسترده‌تر کرده. اما تنها عاملش نیست. خود ِ من وقتی بچه بودم و فضای مجازی به این شکل فراگیر نبود آدمایی رو الگو قرار می‌دادم که اصلا در فضای مجازی نبودن.
اما خب واقعا با فراگیر شدن فضای مجازی این قضیه وارد مرحله بحرانی‌تری شد.

قشنگ گفتی...:)

ممنونم که خوندی :)

ممنون از مطلبی که پیرو پست من نوشتی بانوچه عزیز

این موضوع رو متاسفانه خیلی درک نمیکنیم و باید حتما بریم و آسیبشو ببینیم !

خواهش می‌کنم مسعود جان.
متاسفانه گاهی اوقات توی این تجربه کردن و آسیب دیدن فرصت جبران هم ازمون گرفته میشه.

درست میگی بانو چه عزیز

زندگی هر آدمی با آدم دیگه متفاوته اصلا چون دیدگاه ها متفاوت هست باعث میشه فرمول زندگی آدما باهم فرق کنه :) 

البته "بانوچه" :دی
و قشنگیش به همین تفاوتشه به نظرم. اگر قرار بود همه به یه سبک بپوشن و زندگی کنن و ... اصلا فکرشم خسته‌کننده می‌شه.

سلام

بله باید بومی سازی بشه این لیست ها

سلام
گاهی حتی بومی‌سازی شدن هم خیلی کلیه و به نظرم باید شخصی‌سازی بشن.

در اینجا منظور از بومی سازی، یعنی بومیسازی فردی بود چون موارد افراد با هم مختلف هست

از اون نظر بله. نظرتون کاملا درسته.

با سلام و احترام 

یه سوالی تو ذهنم ایجاد شد، اگه اجازه بدین طرح کنم؛

 

تاحالا راجع به چیزهایی که از دست دادید و عادت کردید به اون از دست داده ها و چیزهایی که به دست آوردین و بهشون عادت کردید و چیزهایی که در اینده از از دست دادنی هاتون خواهید فهمید و لمس خواهید کرد فکر کردین، حرف زدین؟؟ برآوردش چی بود؟ میارزید به اون انتخاب؟؟

 

راجع به زندگی مستقلی لطفا بگید 

 

سلام.
خواهش می‌کنم.
بارها بهش فکر کردم اتفاقا. چون به نظر خودم آدم محتاطی هستم و اینطوری نبوده که یهو بزنم به راه و به بعدش فکر نکنم. اتفاقا فکر می‌کنم خیلی مسائل رو تحلیل می‌کنم. خیلی سبک سنگین می‌کنم. چون برام مهمه چه چیزهایی رو از دست میدم. اتفاقا انتخاب‌هایی بوده که بعدا بابتشون پشیمون شده باشم اتفاقا همونایی بودن که همون اول هم به انتخابشون مطمئن نبودم و مصلحت و رودربایستی و... در انتخابم نقش داشتن.

راجع به زندگی مستقلی چی بگم؟ سوالتون خیلی کلیه.

دقیقا ولی متاسفانه ما خواسته و ناخواسته هی در حال مقایسه خودمون با دیگرانی هستیم که حتی ممکنه ببست سال با ما تفاوت سنی داشته باشن

و حتی ممکنه شرایط و روحیاتشون با ما متفاوت باشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">