وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

چرا؟

سه شنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۴۰ ق.ظ

یکی از دوستان بهم یادآوری کرد که چندوقت پیش ازم قول گرفته بود یه پست بنویسم در مورد اینکه چرا تصمیم گرفتم خبرنگار بشم و چی شد که خبرنگار شدم؟

 

چرا تصمیم گرفتم خبرنگار بشم؟

من معتقدم که آدم همیشه باید نشونه‌ها رو دنبال کنه، مثل یه پازل کنار هم بچینه و معماهای زندگیشو یکی‌یکی حل کنه. من هم با توجه به روحیات و علایقی که داشتم. می‌دونستم از خبرنگاری خوشم میاد. البته نه به اندازۀ نوشتن. اوایل دهۀ هشتاد یه سریال طنز پخش می‌شد به نام «بدون شرح» که یه دفتر هفته‌نامه داشتن به اسم «شهر قشنگ». نگم چقدر عشق می‌کردم با فضای کارشون و چقدر توی رویاهای خودم، توی عالم بچگی خودم رو می‌دیدم که بزرگ شدم و دارم توی محیط مشابهی کار می‌کنم البته با این تفاوت که کشتی هفته‌نامۀ ما به گل ننشسته بود :دی

طبیعتا بعضی از این احساسات زودگذر هستند و بعد از مدتی که از پخش اون سریال بگذره اون احساس هم فروکش می‌کنه. اما برای من اینطور نبود و هر چی بزرگ‌تر می‌شدم اون کشش و علاقه هنوز هم در من وجود داشت. و البته رویای نویسندگی همچنان با اختلاف در صدر جدول رویاهای من بود. لازم به ذکره که رویاهای من فقط این دو تا نبودن اما خب اینجا چون فقط در مورد خبرنگاری سوال شده من هم فقط در این مورد پاسخ می‌دم.

اصولا آدم ماجراجو و کنجکاوی هستم. به حدّی که وقتی می‌خواستم یه سفر تنهایی برم داداشم توصیه می‌کرد مراقب باشم و دنبال ماجراجویی نباشم. حس کمک‌کردن و گره از کار کسی باز کردن هم همیشه توی وجودم بوده و هست. شما همۀ اینا رو بذار کنار بقیه ویژگی‌هایی که یه خبرنگار باید داشته باشه که همه رو به نسبت کم یا زیاد داشتم. اما... من به شدت از تهیه اخبار و گزارش سیاسی متنفرم. دوست داشتم بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر و حوزه اجتماعی کار کنم، اونقدر که این حوزه، تبدیل به حوزه تخصصی من بشه و اگر مجبور شدم بین این دو یکی رو انتخاب کنم قطعا انتخاب من حوزه اجتماعی خواهد بود. اما متاسفانه توی ایران کمتر پیش میاد رسانه‌ای خبرنگار تخصصی برای حوزه‌های مختلف داشته باشه. اکثر رسانه‌ها با یک یا دو یا سه خبرنگار برای تمام حوزه‌ها دارن کار رو پیش می‌برن و این اصلا حرفه‌ای نیست. بارها پیش اومده دیدم در طول یک سال خبرهای سیاسی‌ای که کار کردم خیلی بیشتر از خبرهای اجتماعی بوده. و این اجبار و تحمیل قادره حرفه موردعلاقه آدم رو تبدیل کنه به یه عذاب کش‌دار. نکته دوم علاقه من به مصاحبه و گزارش‌نویسی هست تا خبر. مگر اینکه خیلی خبر جذابی باشه. یعنی باز هم اگر فضای رسانه‌ای ایران حرفه‌ای بود. قطعا انتخابم یک ژورنالیست گزارش‌نویس بود تا خبرنویس. اما چاره چیه که الان خبرنگاری مثل سالاد می‌مونه نمی‌شه سالاد رو فقط بخاطر اون گوجه و خیار و سس خوشمزه‌ش بخوری. یهو می‌بینی پیاز هم می‌ره زیر دندونت!!! (مثال رو حال کردین؟ :دی)

اما، در کنار همه این‌ها وقتی یه گزارش می‌نویسی یا یه مصاحبه می‌گیری و باعث می‌شی کسی دیده بشه یا مشکلی ازش حل بشه اونوقت اگر خستگی‌ای هم داشته باشی از تنت در میاد.

 

 

چطوری خبرنگار شدم؟

مدرک دانشگاهم، مهندسی کامپیوتر بود و بی‌ربط به حرفه خبرنگاری. یکی از دوستای وبلاگی من که اتفاقا هم‌استانی هم بودیم فعالیت رسانه‌ای داشت و وقتی از علاقه من به این حوزه خبردار شد پیشنهاد داد که باهاش همکاری کنم. برای من که از الفبای این‌کار هیچی نمی‌دونستم این پیشنهاد خیلی عالی بود. مدتی دورکاری کارم رو شروع کردم با سایت محلی شهرستانشون. و بعد سایت استانی همون آقا. در کنارش هم اون آقا بهم آموزش می‌داد و هم دوره‌های آموزشی که مرکز استان و توی شهر خودمون برگزار می‌شد رو هم شرکت می‌کردم. کم‌کم شرکت توی دوره‌ها بیشتر شدن و هیچ‌وقت با خودم نگفتم توی فلان دوره قراره مطالب تکراری بشنوم پس شرکت نکنم، تقریبا هر جا می‌شنیدم قراره دوره‌ای برگزار بشه شرکت می‌کردم و معتقد بودم از دل این دوره حتی اگر فقط یک جمله جدید یاد بگیرم هم بُرد کردم. همین مرور کردن‌ها خیلی بهم کمک می‌کرد. بعد از دوره‌ای که توی باشگاه خبرنگاران جوان شرکت کردم چون جزو کسایی بودم که بالاترین نمره رو هم در آزمون کتبی و هم در گزارش تصویری گرفته بودم استادم ازم خواستم همکاریمو ادامه بدم یه مدت هم ادامه دادم و بعد بنا به مسائلی تصمیم گرفتم قید همکاری با باشگاه رو بزنم که اینجا جاش نیست بگم.

و بعدتر هم که این روند خبرنگاری با رسانه‌های دیگه ادامه داشت و متوقف نشد. البته اینم بگم سال 96 من دوباره وارد دانشگاه شدم و در مقطع کاردانی به کارشناسی دوباره یه مدرک کارشناسی گرفتم. ترجیحم کارشناسی خبرنگاری بود که چون استان ما نداشت رشته روابط‌عمومی گرایش امور رسانه رو انتخاب کردم که با یه تیر دو نشون زده باشم. چون هم به دروس روابط‌عمومی هم به دروس مربوط به خبرنگاری پرداخته شد.

 

امیدوارم با این توضیحات اون چیزی که مد نظر اون دوست عزیز بوده رو پاسخ داده باشم و پوزش می‌طلبم که قولم رو فراموش کرده بودم و با تاخیر این پست نوشته شد.

سلام

پس یه خبر برای ما تهیه کنید چون حوزه اجتماعی هستید :)

سلام
خبر از چه چیزی؟ برای کجا؟ 

چقدر شغل خبرنگاری، خصوصاً خبرنگاری حوزهٔ آسیب‌های اجتماعی، میراث فرهنگی و محیط زیست رو دوست دارم ولی خب، هیچ وقت نشد حتی بهش نزدیک بشم و همیشه از دووور (خیلی دور!) صرفاً نظاره‌گرش بودم...

داری رویای منو زندگی می‌کنی خاله جان! نوش جونت ^_^

شما هم داری یکی از رویاهای منو زندگی می‌کنی، نوش روحت :دی
البته خبرنگاری توی این حوزه‌هایی که گفتی، بخصوص حوزه آسیب‌های اجتماعی خیییلی مستعد این هست که آدم رو افسرده کنه :(

خبرنگاری فقط اونجاش که میگی خبرنگارم ، میگن شما بفرمایید :))

:دی :))

برای مدرسه 

شوخی کردم احتمالا تهران نباشید

بله، بوشهرم.

خبرنگاری جزو کارهاییه که اکثر آدم‌ها از دور دوستش دارند اما در واقع برای انجامش واقعاً باید خلاق و شجاع باشی و در خلاقیت شما هم شکی نیست.

امیدوارم بهترین اتفاق‌های ممکن توی این مسیر براتون بیفته.

 

پ.ن: میتونم چندتا سوال توی این حوزه بپرسم؟

به نظر خودم که اگر هم خلاقیت و شجاعتی هست حتی نصف اون چیزی هم که برای این حرفه لازمه، نیست. ولی ممنونم از لطفتون.

در خدمتم، اگر پاسخشون رو بلد باشم.

سلام 

سپاسگزارم  

واقعا خبرنگاری کار سختیه به ظاهر سادست ولی واقعا سخت و طاقت فرساست خداقوت بهتون میگم 

ممنون که نوشتید .

 

 

سلام
خواهش میکنم. بازم ببخشید که بدقولی شد و با تاخیر این پست رو نوشتم.
بله واقعا کار سختیه. بخصوص اگر کسی بخواد پای شرفش بمونه. وگرنه اگر مثل بعضی از دوستان بازار معامله باشه که...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">