جلسه بعد همه با ولی بیاید!
بریم سراغ جواب معمای پست قبل.
دو تا کد بهتون داده بودم دیگه. یه جا گفتم تعارف بوشهری. یعنی بلاگرای بوشهری بودیم. روی پل سوار شدم یعنی حداقل تا اون لحظه بوشهر بودم و با بلاگرهای بوشهری این خواب شروع شده. و از اونجایی که نفر کنار دست راننده هی اصرار و اصرار که تو بیا جلو بشین احتمالا سنش از من کمتر بوده :دی
خب بریم سراغ معرفی: اونی که اصرار داشت من جلو بشینم گلاویژ بود و راننده هانی. اونی که بعدا سوار شد و اولش کمی خجالت میکشید بعد گرم گرفت توکا بود و اونی که با خوراکی سوار شد و بحث رو به دلیل سفر تغییر داد فرشته بود و نفر ششم، زهرا.
قاری قرآن مهندس حسن. خواننده سرود ملی حامد سپهر و شعر آهویی دارم خوشگله رو دُردانه.
+ من دوست داشتم جایزه بدما، دیگه خودتون کم کاری کردید :)))
+ سخت بود خدایی *__*