وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

خانه‌ی دوست کجاست؟

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۱ ب.ظ

شب ِ گذشته تا پاسی از شب با دوست ِ همسرم بیرون بودیم. کوچه‌ و خیابان‌ها خالی از هر رهگذری بود و سکوت و هوای خنکی همراهی‌مان می‌کرد. هر چه بیشتر با هم حرف می‌زدیم، حرف‌های بیشتری برای گفتن داشتیم. لحظه‌ای که خواستیم خداحافظی کنیم به نظرمان هنوز زود بود. هنوز حرف‌های زیادی مانده بود، هنوز آماده‌ی خداحافظی نبودیم انگار.

گرچه او را خیلی‌وقت است که می‌شناسم، اما به تازگی با او دوست شده‌ام. عمر دوستی‌مان به نیمه‌ی سال هم نمی‌رسد اما حرف همدیگر را می‌فهمیم انگار.

دوست ِ همسرم آدم خوبی‌ برای دوستی‌ست. این را وقتی که دیدم برای حرف‌زدن به دنبال بهانه نیستیم فهمیدم. شاید هم علاوه بر خوش‌مشربی و خوش‌صحبت بودنش، اینکه مثل من عادت دارد در گردش و دورزدن‌های کوتاه یا بلندمدت حتما خوراکی بخرد، بیشتر به مذاقم خوش آمده. هر چه هست حالمان با هم خوب است.

شاید آن‌هایی که بیشتر مرا می‌شناسند، می‌دانند که برای دوستی آدم ِ پیش‌قدم‌شونده و زود دوست‌شونده‌ای نیستم. شاید گاهی اوقات بتوانم با خیلی‌ها از همان برخورد اول گرم بگیرم و بنای خوش و بش را بگذارم اما اینکه تبدیل به دوستی عمیق شوند و با هم از هر دری حرف بزنیم به این سادگی امکان‌پذیر نیست. اما خوشحالم که دوست ِ همسرم ویژگی‌های مورد نظر من برای یک رابطه‌ی جدید را دارد.

 

تا بحال به صورت جدی و مستقیم، از دوستانم نپرسیده‌ام که از دوستی با من احساس رضایت می‌کنند یا نه؟! اگر به عقب باز گردند باز هم دوست دارند من را به عنوان دوست خود انتخاب کنند؟ بارها شده از خودم پرسیده‌ام کدام ویژگی شخصیتی و اخلاقی‌ام دوستانم را به طرفم جذب می‌کند و کدام یک باعث ناراحتی‌شان می‌شود؟ با وجودی که می‌دانم بعضی اوقات شرایط و مشغله‌های زندگی اجازه نمی‌دهد آن‌طور که باید حق دوستی را ادا کنم، اما از داشتن تک‌تک دوستانم با هر جنسیت و اهل هر شهر و دیاری که هستند احساس غرور می‌کنم.

 

 

داشتن دوست ِهم روحیه و هم فاز یکی از بزرگترین نعمت هاست... و داشتنش اصلا چیز عادی و کمی نیست.

دوستی تون پایدار .

درسته همین‌طوره، ممنونم :)

شک نکنید داشتن دوستی مثل شما هم برای ما باعث فخر و سعادت ماست ^_^ 3>

ما ارادت‌مندیم، قطعا دوستی با شما هم حس خوبی به من می‌ده. :)

معمولا دلیل روستی‌مون با دوست‌های خیلی نزدیک‌مون رو نمی‌تونیم به زبان بیاریم.

همیشه یه جوری شکل می‌گیره که خودمونم نمی‌دونیم چطور شد که اینطور شد؟ :دی

از یه جایی به بعد پیدا کردن دوستی که به دلت بشینه واقعا سخت می‌شه.

نه من نپرسیدم این سوالو لازمه بپرسم؟ من به این خوبی همه هم از خداشونه با من دوست باشن:))

خودشیفته هم خودتی:)

بپرس، بپرس... از جواباشون کلی ذوق می‌کنی :دی

بانوچه جان

من همیشه فکر می‌کردم شما جز افرادی هستی که در کسری از ثانیه با آدما دوست میشی و یه عالمه دوست و رفیق صمیمی داری. شاید به خاطر صمیمیت نوشت‌هاتونه یا حالت خاص چهره‌تون یا اینکه بچه جنوبید. 

خلاصه که من آرزو می‌کنم کاش نزدیک‌تر بودیم و من می‌تونستم شانسم رو برای دوستی صمیمانه‌تر با شما امتحان کنم. 

اولا که خوشحالم شما مثل خیلیای دیگه به من نگفتی توی فضای وبلاگم خیلی مغرور و ترسناک به نظر می‌رسم :))
دوما که آره، همیشه تمام تلاشم همین بود که برخورد صمیمانه و دوستانه با همه داشته باشم. اما خب اینکه تصمیم بگیرم با کی وقت بگذرونم و حرف بزنیم متفاوت از اون برخوردهای دوستانه هست. :دی
اگر نزدیک بودی شاید اصلا خودم میومدم بهت پیشنهاد دوستی می‌دادم :دی

من دلم خانه‌ای می‌خواهد پر دوست...

آخ گفتی...

مبارکه این دوستی ! پاینده باشه و پر از خورکی 😂

مررررسی :دی

علایق و عادت‌های مشترک، قوام‌دهنده‌ی هر رابطه یا دوستیه. اینکه موقع خداحافظی به نظرت زود گذشته یعنی واقعا لحظات خوبی کنار هم داشتین و بهتون خوش گذشته:)

آره، خیلی وقت بود این حس رو تجربه نکرده بودم

پیدا کردن دوست برای من کار سختیه، خصوصا به این شکل

بعضی‌ها انگار یه جوری به آدم چشمک می‌زنن! یه جوری باهاشون دوست می‌شی که بعد یه مدت به خودت میای و تعجب می‌کنی.

چه تعبیر جالبی بود، واقعا بعضیا چشمک میزنن😊

آره، گاهی دوستی هم مثل عشق می‌شه. یعنی قبلش کلی اصول و قانون برای خودت وضع می‌کنی، اما در یک چشم به‌هم‌زدن می‌دونی با کسی دوست شدی که اصلا فکرشم نمی‌کردی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">