وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

ثریا اسمتو نگیا

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ب.ظ

چندین سال ِ پیش که من طفلی بیش نبودم و در مقطع ابتدایی تحصیل می‌نمودم! یه بار من و ایشون داشتیم از مدرسه برمی‌گشتیم خونه. توی کوچه پسردائی ِ مامانم (که البته پسرعمه‌ی مامانمم می‌شه و همین‌طور پسر ِ پسرعمو و پسر ِ دخترعموی بابامم می‌شه) از کنار ما رد شد و به شوخی به من گفت: اسمت چیه؟!

حوریا: ثریا اسمتو بهش نگیا

من: O-o

پسردائی و پسرعمه‌ی مامانم: :))))))

حوریا : :|

می‌شه چارت روابط خانوادگی مطرح شده رو بکشی، من هر چی سعی می‌کنم نمی‌تونم تصور کنم. :))

اومدم با فتوشاپ برات ترسیم کنم ابزار کم آوردم! رفتم سراغ دفتر و خودکارم... اینقدر پیچ در پیچ بود دود از کله‌م بلند شد :دی

عِح، ته پیامِ ارسال نظر ازمون تشکر می‌کنه!! چه هیجان‌انگیز!! 🤩

خودمم تازه فهمیدم :))

:)))

 

سلام.

 

حالا چی شد تصمیم گرفتی آبروش رو سر چوب کنی؟! :)

در راستای این که خاطرات ِ فاخر ِ ما نباید فراموش شوند :دی

داداش من وقتی نوجوون بود به برادر کوچیکمون که کلاس اول میرفت گفت تو مدرسه پیش دوستات اسم خواهرمونو نگیااا

 

اینم اتفاقی به هم کلاسی هاش میگه ازترس زنگ میزنه خونه وگریه میکنه که من الان گفتم اسم خواهرم مریمه نباید میگفتم اسمش مریمه!!

 

:)

آخی الهی :( بچه چه ترسیده بوده

ما هم یه بار مهمون داشتیم به سارا گفتم برو به بابات بگو بیاد ولی نگی من گفتما، رفت به باباش گفت بابا عمه میگه بیا ولی نگو من گفتم :|||

:)))

یاد کمک مربی والیبال ایران افتادم که توی مسابقات خارجی بجای اینکه راحت فارسی صحبت کنه، با انگشت میگفت توپو کجا بزنید که زبون نفهم های تیم مقابل هم میفهمیدن !

وای :))

سلام

فقط کامنت شارمین :دی

 

 

+

چه جالب هردوتون بلاگرین :)

 

++

دوستی تون مستدام ❤

والا داداشمم بلاگر بود ولی بلاگفا ترکید دیگه نتونستم قانعش کنم برگرده :))

دیشب بیمارستان شیفت بودم که پستتو خوندم تو تایم رست... افتاد سر زبونم... دکتر زنگ زده به همکارم میگه دارم با کی حرف میزنم؟ منم از اینور بلند میگم فرشته اسمتو بهش نگیا:)) سوپروایزر زنگ زده میگم فرشته اسمتو بهش نگیا:)) دیوونه ش کردم دیشب:))

 

واسه سارا فرستادی شجره رو واسه منم یه نسخه بفرست بی زحمت:/ عمه و دایی مامانت چجوری دختر عمو پسر عمو میشن؟:/ نجاتم بده:/

عجب موقعی هم بوده :))

اینقدر رگ به رگ شدم نتونستم با رسم شکل توضیح بدم :))
ببین یه توضیحی میدم امیدوارم نار خاتون بعد از خوندن این کامنت با نار خاتون قبل از خوندن این کامنت هیچ فرقی نکرده باشه :))))

پنج تا برادر بودن خب؟ :دی
پدر من پسر یکی از این 5 تا برادر هست. (مثلا برادر شماره 2)
بعد اون یکی پدر بزرگم (یعنی پدر ِ مادرم) پسر ِ یکی دیگه از برادرا بوده (مثلا برادر شماره 1)
تا اینجا اوکی؟ :دی
یعنی رابطه پدر و مادر من مثل رابطه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هست با این تفاوت که مادربزرگم یعنی مادر ِ مادرم هم دخترعموی بابام بوده :))
یعنی بابام از عموی شماره 1 یه پسرعمو داشته. از عموی شماره 3 یه دخترعمو داشته که اینا با هم ازدواج کردن. (پدربزرگ و مادربزرگ من) بعد خواهر و برادر اینا هم با هم ازدواج کردن (یعنی عمه و دایی مامانم) که در واقع می‌شن پسرعمو و دخترعموی بابام دوباره :))
من رگ به رگ شدم باز

قدیما این ول کن جهان را قهوه‌ات یخ کرد یک شعار ساده بودا. ولی این قدر تکرار شد توی تمام هدرها که الان در زندگی واقعی هم کم و بیش معنا و مفهوم هم پیدا کرده. تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. :)

ول کن «جهان» را...

قهوه‌ات یخ کرد.

 

آره واقعا من خودم خیلی توی زندگیم ازش استفاده می‌کنم ولی کاش به جای قهوه چایی بود

نسبت های فامیلی شما به مراتب کمرشکن تر از مال ماست. :| 

خداییش سخته ها. مغزم هنگ کرد😂😂

مال ما هم پیچ در پیچه ولی یه جور آسون تری

الان واقعا می‌فهمم چرا می‌خوندن: «سیاه سیاهای خومون غریبه نیاد داخلمون» یا «همش خومونیم خرما چپونیم». بس که ازدواج فامیلی شدت داشته. همون قدیما جز مواردی کم عروس یا داماد غریبه نداشتیم.

حالا ثریا اسمت چیه؟ :))

فکر کنم پریا هستم :دی

جوابت به نارخاتون رو خوندم نتونستم تحلیل کنم و بی‌خیال شدم:-)))))

من بچه بودم یکی زنگ میزد خونمون میخواست ببینه منم یا خواهرم؟ میگفت مثلا تو حوری خانومی یا فلان؟ می‌گفتم من حوری خانوممD: همچین احترام میذاشتم به خودم!

خودمم بهش فکر می‌کنم سردرد می‌گیرم :))
حوری خانم سلام :دی

خدا ازت نگذره ثریا

چند خط اول توضیح شجره رو خوندم مغزم چیزپیچ شد ادامه ندادم 

😂😂😂😂

 

 

حالت بای‌دیفالت ِ مغزت همونه نذار گردن شجره‌ی ما :دی

من خدای این جور سوتیام.

تازه اسباب‌کشی کرده بودیم خونه جدیدم‌مون، پسر همسایه رو فقط به صدا و اسم می‌شناختیم ندیده بودیم درست و حسابی، صبح که تاکسی گرفتیم برای دانشگاه، پسره هم اومد جلو سوار شد، خواهرم رو کاغذ نوشت که نسرین این، پسرِ ایران خانومه؟ منم با صدای بلند خوندم:)

:))
چقدر شبیه ِ حوریایی.
مثلا تو جمع با اشاره بهش یه چیزی می‌گیم می‎‌خوایم طرف ِ سوم متوجه نشه، بعد همون حرف ِ ما رو با صدای بلند و حالت سوالی می‌پرسه :))

حوریا خود منه :)))

خیلی خوبید بابا :))

موقع حل معادله ی سه مجهولی اینقدر به خودم افتخار نمی کردم که با درک کردن نسبت های خانوادگی اتون کردم :))))

 

یعنی امیدوار باشم که بالاخره یک نفر متوجه نسبت‌ها شد؟ :دی

اولا که همتون برین توبه کنین

خصوصا شما ثریا خانم

دوما شما نازخاتون

:))

+ چجوری تونستی بنویسی نسبت فامیلی رو ؟؟؟؟ من خودم نتونستم بخونمش حتی 

 

قبل از توبه برای هضم این روابط فامیلی همه‌مون تلفات دادیم :))

نسبت فامیلی چشم ها و مغزمو رگ به رگ کرد. :|

تلفات دادیم سر این پست :))

http://bayanbox.ir/info/6908234567371628300/20200910-153939

 

امیدوارم تاریخ از من قدردانی کنه. :)))

احسنتتتتت اصلا دهانم دوختی :))

یه همکاری دارم یه روز بهش گفتم فردا رفتیم جلسه بهشون نگو ما مخالف اجرای پروژه هستیم بذار بیفته گردن خودشون فرداش تو جلسه گفت اتفاقا بقول حامد ما هم مخالف اجرای پروژه ایم:))

#آدمهای آبرو بر زمانه ات را بشناس:))

چارت الگوریتمه یا نسبت فامیلی!!

:))) واقعا این آدما توی زندگی هر کسی هست انگار

آقا کمرمون بیشتر شکست که 😂

چی بود اون نمودار 😂

فکر کنم باید خواننده‌های وبلاگمو بیمه کنم :))

در رابطه با نمودار، همگی رو چند دقیقه به سکوت دعوت میکنم :|

اصلا سکوت کنید می‌خوام چراغا رو خاموش کنم هر کی می‌خواد بره تو تاریکی بره :((

سلام.

یعنی بابات، پسر عموی مامان و بابای مامانتن.

 

دست جولیک درد نکنه... باید بدم مال ما رو هم دربیاره؛ چون یه سری پیچیدگی مشابه شما داریم ولی خب بازم به پای شما نمیرسیم که! 

سلام
بله بله دقیقا :دی
تازه این یه قسمت خیلی کوچیک از هزارتوی روابط فامیلی بود :دی

حتی چارت هم به من کمک نکرد

اقوام پدری همینطور نسبتهای فامیلی پیچ در پیچ دارن، وقتی می خوان برام توضیح بدن میگم:فامیلیم دیگه؟ میگن آره. میگم همین کافیه فامیل جان من رو وارد این روابط پیچیده نکن:)))

خداییش اینقدر شجره شاخه دار و پیچ داری بود یه لحظه حس کردم همینجوری ادامه بدی یه هو با من هم فامیل میشی:دی

حالا چطوری فامیل جان؟ :)) 

اونجاییش پیچیده‌تر می‌شه که مامانم و بابا فامیلن و خب این کلاف بیشتر گره می‌خوره :دی
می‌خوای ادامه بدم؟ :))

من حتی از رو نمودار هم متوجه شدم فامیلتون چه نسبتی باهاتون داره

ولی چون مامان بابای خودمم ازدواج فامیلی کردن و عمه های مامانم میشن خاله های بابام و...زیاد درگیرش نشدم.فک کنید یه فامیله دیگه :))

اینقدر از توضیح این روابط به دیگران عاجز و ناتوانم که خیلی وقتا فقط می‌گم: فامیلیم :دی

خوشحالم نسبت های فامیلی رو بهم زدی و با غریبه ازدواج کردی :-//// مخم دود کرد!

:))
گاهی حسن ازم می‌پرسه فلانی چه نسبتی باهات داره؟ تا شروع می‌کنم به توضیح دادن می‌گه مهم نیست همین که فامیلتونه کافیه :))

یه رفیقم نداریم برامون نمودار بکشه :|

#حسود_نباشیم

:))
ببین من از فامیل که شانس نیاوردم یه جولیک ِ مهربون اینجا دارم میخواین ازم بگیرینش؟

وای الان منم یادم اومد وقتی بچه بودم، ی بار تو یه مغازه دو تا دختر دوقلو بودن یکیشون ازم پرسید اسمت چیه گفتم مریم سادات، اسم تو چیه؟ گفت ما نمیگیم:|

ی حالت گریونی گرفته بودم که انگار منو مسخره کردن:/

آرره یادش بخیر بچگیا خیلی اسممون برامون حریم خصوصی محسوب می‌شد :دی

ما همون جولیکم نداریم، چشم نداری ببینی می‌خواهیمش؟ :))

#انحصارطلب_نباشید !

باشه باشه اصلا جولیک متعلق به همه‌ست :دی

دم جولیک گرم :)))

آره واقعا :دی

خدا از سرت نگذره واقعا ثریا

چارت هم کمک نکرد

یکم نگاه کردم و در نهایت گفتم ول کن یه چیزی میشن فک فامیلن دیگه

 

والا ب خدا محدث حق داره😂

شما قرار بود یه تاریخ به من بدی :دی
خودم گشتم پیداش کردم :))

چه حس غریبی داره سر خواستنِ آدم دعوا باشه. 

(¬‿¬)

خیلی خوبه می‌فهممت :دی

حالا اسمتو که بهش نگفتی؟

 

😂😂😂

نه اصلا :دی

قالب جدیدت خوشگل شده :)

چشمات خوشگل می‌بینه :)

سلام

1.الان طبق چارت برادر 4 و 5 عذب قلی هستن؟

2 بعد مادر بزرگ پدری و پدربزرگ مادری  از برادر 1 و 3 متولد شدن؟ چطور یه همچین چیزی ممکنه؟!!!

3. بعد بابای ثریا چرا بالاتر از مامان ثریاست؟

4. اونوخ ثریا چرا جوش خورده؟ خطش از بقیه پررنگتره یعنی خود شمائید؟

5 الان عمه مامان ثریا نسبتش با خود ثریا چیه؟

6. پسر عمه مامان و دایی ثریا فیدبک شده تو سیستم؟؟!!!!

7. الان حیوونکی اون ثریا اون وسط تک وتنها افتاده با هیشکی نمیتونه جوش بخوره که!!!

8. این چه شجره نامه ای هست! بیشتر به زندان آلکاتراس شبیهه!!!

9 خدائیش خیلی سخته فهم اینچیزا برام

حالا الان خود ثریا زنده است؟:)

سلام
1- طبق چارت، برادران 4 و 5 اطلاعاتی ازشون در دست نبوده (البته نه برای من، برای ترسیم‌کننده‌ی چارت :دی)
2- مادربزرگ پدری توی این چارت نیست اصلا.
3- به نسبت نزدیک‌بودن به رأس چارت احتمالا. چون پدرم در این چارت ریشه داره ولی مادرم دو تا.
4- جوش خوردم که یعنی دختر پدر و مادرمم... تو چارت فامیلی خودم حق آب و گل ندارم؟ یه خط پررنگ چیه؟ همونم ازم دریغ می‌کنید؟ :دی
5- عمه‌ی مامانم نسبتش با من اینه که عمه‌ی مامانمه، زن‌دائی مامانمه و دخترعموی بابامه.
6- به دلیل کمبود جا برای اتصال بله :)) (چون پدرش این سر چارت بوده مادرش اون سر چارت) :دی
7- چون من با ازدواج با یک غریبه این اتصال رو خراب کردم :))
8- زندگی در این دنیا بی‌شباهت به زندان نیست :))
9- خییییلی یعنی من خودم اگر از بیرون وارد این فامیل می‌شدم به دلیل اتصالات رگ‌های مغزم پرپر می‌شدم

فکر کنم زنده‌ست :دی

کشیدنش فک کنم از کشف واکسن کرونا سخت بوده

واقعا :دی

یا حسین :|

حسین یارت باشه :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">