وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

آن روی دیگر این روزها...

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۱۶ ق.ظ

نمی‌دونم چندمین روز قرنطینه‌ی ماست. آمارش از دستم در رفته. توی این مدت جز یه‌بار که همکارم آقای صاد به خونه‌مون اومد و بعد از رفتنش با مواد ضدعفونی‌کننده به مبل حمله کردم، دیگه کسی به دیدنمون نیومده. هفته گذشته هم پدر و برادرم که برای انجام یه کار اداری به بوشهر اومده بودن به دیدنم اومدن اما پاشون رو از چارچوب در داخل‌تر نذاشتن. فاصله‌مون یک‌متری می‌شد، پنج‌دقیقه‌ای ایستادن، ابراز دلتنگی کردن و بعد از ارائه توصیه‌های بهداشتی لازم خداحافظی کردن و رفتن. مابقی روزها نه کسی اومده و نه کسی رفته. تنها ارتباطم با آدم‌های آشنای زندگیم از طریق تماس صوتی تلفنی و تصویری بوده. هر چه از روزهای قرنطینه‌م می‌گذره و دلتنگیم برای خانواده بیشتر می‌شه، عصبانیتم از هم‌وطنایی که قرنطینه رو شکسته‌ن هم بیشتر می‌شه. جالبه هر کدوم توجیهی برای این کارشون دارن، توجیهی که شاید فقط خودشون رو قانع می‌کنه.

امسال اولین سفره هفت‌سین خونه مشترک ما بود و اولین نوروزی که لحظه‌ی سال‌تحویلش رو کنار خانواده‌م نبوده‌م. از دلتنگی لحظه تحویل سال چیزی نمی‌گم، همین‌قدر بگم که تصور اینکه لحظه تحویل‌ سال تنها و در خونه خودمون باشیم رو نمی‌کردم و چون اولین سالیه که توی خونه مشترکمون هستیم طبیعتا مواد و ابزار لازم برای تدارک یه سفره هفت‌سین بی‌نقص هم مهیا نبود. نمی‌خواستم از بیرون چیزی بخرم و باید یه جوری با هر چه که توی خونه بود سر و تهش رو هم می‌آوردیم. سرکه، سیب و سکه در خونه موجود بود. به جای سبزه قرار بود سبزی بذاریم و ساعت و سیب‌زمینی. از حبه سیر داخل شیشه خیارشور هم برای سین هفتم استفاده کردیم و هفت‌سینمون تکمیل شد. این مدیریت بحران! تجربه متفاوت و البته کمی شیرینی بود که مقدار زیادی دلتنگی چاشنی‌ش شده بود.

قسمت سخت ماجرا اون‌جا بود که بعد از تماس تصویری با خانواده‌هامون، حالا باید با دایی و خاله و عمو و... تلفنی صحبت می‌کردیم و عید رو تبریک می‌گفتیم. افرادی مثل من که سر جمع دو جمله تعارفی بیشتر بلد نیستن این‌جور مواقع یا لال می‌شن یا سوتی می‌دن. همین چند وقت پیش وقتی دوستم با من تماس گرفت که بابت فرستادن بسته پستی‌ تشکر کنه بعد از استفاده از کلماتی مثل: "خواهش می‌کنم"، "قابلتو نداشت"، "کاری نکردم"، "یه هدیه ناقابل بود"، "امیدوارم خوشت بیاد"، دیگه کلمه کم آوردم اما دوستم هنوز داشت تشکر می‌کرد و باید چیزی می‌گفتم: "به پای جبران محبت‌های شما نمی‌رسه". که گفتم و یعد از گفتنش و سکوتی که حاکم شد فهمیدم چی گفتم. خیلی ریلکس مکالمه رو ادامه دادیم تا قطع کرد و بعد خودمو انداختم زمین و حالا نخند کی بخند. تازه نتونستم آبروداری کنم و به دوستم پیام دادم که تو چطور متوجه این سوتی بزرگ نشدی که اونم گفت متوجه شده و چون دیده من به روی خودم نمیارم به گوشاش شک کرده :))

حالا باید زنگ می‌زدم به خاله و دایی و زن‌عمو و... و چقدر سخت بود. آسون‌ترین راه این بود که مکالمه رو در حالی انجام بدم که گوشی روی حالت اسپیکر هست و هر چیزی که می‌گفتن و کم میاوردم یه نگاه به حسن می‌کردم و اون تقلب می‌رسوند. لحظات نفس‌گیری بود که خدا رو شکر به سلامتی ازشون عبور کردم.

گرچه این روزهای قرنطنیه سخت و تلخ می‌گذره و واسه من و خیلیای دیگه همراه با دلتنگی هست. اما جنبه‌های مثبتی هم داره. مثلا امشب برای اولین‌بار در عمرم اقدام به پختن نون کردم که نتیجه مهم نیست نیت مهمه :دی

 

+ عیدتون مبارک، براتون سال خوبی آرزو می‌کنم. پر از اتفاقات قشنگ، پر از عشق، پر از پول و برکت و سلامتی و دوستی و موفقیت :)

دیروز خانعمو

شبی که گذشت عمو کوچیکه

 

و ما در مواجه با اقدام اونها  :|

 

بخدا نمیدونم چرا اینها متوجه حاد بودن اوضاع نیستن :/

حالام امشب خونه آبجی دعوتیم -_-

نه و نو قبول نمیکنه و ناراحت میشه و بزور اصراراش، مامان قبول کرد :/

برم الکل بخورم :دی

واقعا متقاعد کردن خانواده و اطرافیان نزدیک کلی انرژی ازمون می‌بره.

راستش متوجه سوتی ت نشدم

ینی چی؟

مگه درست نگفتی؟؟

به پای جبران محبت‌های شما نمی‌رسه.

به پای محبت‌های شما نمی‌رسه یا جبران محبت‌های شما رو نمی‌کنه :دی

عیدت مبارک ثریا جانم. :)

داداشا منم دور از ما هستن، خودشون یه ور قضیه است دوتا دخمل های داداش بزرگه و یه پسر داداش کوچیکه یه ور... ولی خب سلامتی مهمتره.

به به استاد اعظم سوتی :))

تایید میکنم نیت مهمه. :))

عید تو هم مبارک خانم مهربون :*
خیلی سخته که از اعضای خانواده دور باشی. من تو عمرم این‌همه از خانواده‌م دور نبودم :(

سلام عزیزم. 😘💞😍عیدتون مبارک عروس خانم

ما قرنطینه ایم نسبتا. ولی دیگه خونه بابا اینا رو نمیتونستیم نریم. چندبار رفتیم اونجا فقط. 😔همسرم تعطیل نشدن، همش تنهام خونه.

😒😟 اینم شانس ما یه که کارشون تعطیلی نداره. 

سلام عزیزم
عید شما هم مبارک.
وای کاش می‌تونستین همین دید و بازدید با خانواده رو هم حذف کنید چون امکان نداره یک زنجیره فقط در حد خانواده بمونه. ان‌شاءالله که هیچ‌کدوم مبتلا نشید ولی خواهش می‌کنم این سختی رو به جون بخرید یه مدت. :(

اتفاقا دیروز داشتم به این فکر میکردم که حرف زدن با کسی که نمیتونی ببینیش چقدر سخته...من اگر کسی رو نبینم خب میتونم براش بنویسم،خوبم بنویسم!ولی نمیتونم تلفنی حرف بزنم یا ویس بفرستم!واسه حرف زدن باید بالاخره کسی رو که میخوام باهاش حرف بزنم رو با چشم ببینم وگرنه منجر میشه به سوتی!میتونم دو سه ساعت با اعتماد به نفس جلو یه عالمه آدم کنفرانس بدم چون جلوم حضور دارن ولی نمیتونم یه دیقه با کسی از پشت تلفن حرف بزنم!این روزها هم که تبرکا تلفنی شده کلی سوتی میدم و به خودم میخندم :))))

حالا باز ویس دادن یکم بهتره اینکه می‌دونی کسی اون‌ور منتظر نیست که بخوای هول کنی، قشنگ می‌تونی با تمرکز حرف بزنی و اگه سوتی دادی ویس رو پاک کنی. اما تلفنی صحبت کردن واقعا سخته. من کلا فوبیای تلفنی صحبت کردن دارم. بیشتر از اون بحث تعارفات هست. وگرنه به قول خودت من توی ارتباطات حضوری اینطوری سوتی نمی‌دم اصلا.

از اونجایی که منم از این تعارفات بلد نیستم (ینی در واقع از این ناحیه رسما فلجم و همون دو جمله معمول رو هم «حفظ نیستم») در نتیجه باید خودم اعتراف کنم که  خیلی آدم چرکی هستم چون خیلی خوشحالم از اینکه قرنطینه باعث شده جایی نریم و کسی نیاد.

با اینکه عاشق مهمونی ام و بیشتر از اون عاشق مهمون کردن بقیه ام، اما خدایی دید و بازدید عید در واقع آزمون سنجش میزان توضیح تعارفاته. ینی نمیدونم دقیقا چرا نمیشه مث همه وقتای دیگه‌ی سال عین آدم بریم و بیاییم و واقعا بخواییم کسی رو ببینیم و واقعا کسی بخواد ما رو ببینه. و دقیقا همینه ک حالمو بهم میزنه :/

خلاصه بهرحال.

وای خیلی سخته این قسمتش.
من خودم از بعضی بازدیدها و رفت و آمدها همیشه گله داشتم. حالا چون ازدواج کردم یه کسایی بهم زنگ می ‌زنن همه آدم بزرگن. من میمونن چه حرف مشترکی باهاشون میتونم داشته باشم آخه؟!

ایشالا که سال خوبی باشه براتون در کنار همسرتون و پراز اتفاقهای خوب و خبرهای خوب باشه

این نون پختن تو خونه فکر کنم همه گیر شده:))

ممنونم همچنین برای شما.
این پروژه نون پختن واسه ما فعلا با شکست مواجه شده :دی

سلام :)) ما هم هر سال خونه مون سفره هفت سین مینداختیم ولی امسال تفاوتش این بود که خودمون هم پیش سفره هفت سینمون موندیم و از نعمتهاش متنعم شدیم و میشیم :)

خیلی از فامیلا رو هم یادمون رفته تماس بگیریم تبریک بگیم :)) امروز یکی از خاله ها مستقیم نابودم کرد:/ سپس با عرض شرمندگی و این حرفا تبریک گفتم بهش. حالا دارم فک میکنم دیگه کیا موندن!

سلام
من خدا رو شکر خودم چند نفری که حدس می‌زدم لازم باشه رو انتخاب کردم و تماس گرفتم بقیه هم جرأت ندارن انتظاری داشته باشن :دی

دید و بازدید عید نیستش که. 😟 همسرم شبا شیفتن بعضا. تنهایی تو خونه نمیشه. 😭😫

خب عزیزم خونه پدرت بمون چون با هر بار رفتن و برگشتنت خطر بیشتر می‌شه. :(
بخاطر سلامتی خودت می‌گم.

از هر کی بگذرم روز قیامت از اونایی که با بیشعوری و احمقیشون باعث میشن قرنطینه ما بیشتر طول بکشه، نمی گذرم!

 

وای منم واسه تعارف کم میارم دیگه وسطاش سکوت میکنم! :-))

باز خوبه سکوت می‌کنی، منم اگه سکوت می‌کردم اینقدر سوتی نمی‌دادم :دی

سلام سال نو بر شما وخانواده محترم مبارک. 

 

واقعا آدم نمیدونه با این آدمای بی توجه چیکار کنه بگی نیا ناراحت میشن بگی بیا هم بد 

خدایا زود این کابوسو تموم کن خسته شدیم .:(

 

یه سوال شما مگه بوشهری نیستید؟ آخه میگید پدر وبرادرتون اومدن بوشهر ؟

سلام
کاش مردم خودشون رعایت می‌کردن و دیگران رو توی رودربایستی، زحمت و دردسر نمی‌انداختن.

+ بله استان بوشهر هستیم ولی خانواده‌ام بندر گناوه زندگی می‌کنن و من مرکز استانم.

سلام سال نوی شماهم مبارک 

با خوندن پست ییهو یاد این گوشی گوشی بانوچه هم میخواد عیدتو تبریک بگه ...😂

والا من امسال طبق هرسال تو گپ خونوادگی مو و دوستا و الباقی ها پیام تبریک گذاشتم پاسخ هاشونم سین کردمو تامام تامام  :)

 

دلم پرکشید سمت بوشهر چه جایی چه مردمانی چه شور و حالی خوشا به سعادتتون 👌

سلام
مرسی گندم جان.
:)) فکر این یکی تو همه خانواده‌ها بوده :دی
ان‌شاءالله بعد از ایام کرونایی تشریف بیارین در خدمتتون باشیم :)

من در امر آشپزی قدم‌های قابل توجهی برداشتم طوری که بعد از قرنطینه که برگردم دانشگاه احتمالا برم در بخش بوفه دانشکده ادامه تحصیل بدم:/

خوبه هر کسی در یک زمینه استعداد نهفته‌ش رو کشف کرده :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">