وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

نامه‌ای برای آلن لیون

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۲۸ ب.ظ

سلام آقای لیون...

امیدوارم حالتان خوب باشد، قرار است نامه‌ای برای شخصیت کارتونی محبوبمان بنویسیم، این یک چالش وبلاگی جدید است برای این روزهایی که حال هیچ‌کسی خوب نیست، نه حال ما و نه حال آدم‌های اطرافمان و نه حال کل جهان.

راستش یک لحظه با خودم گفتم این نامه را برای جودی‌ابوت بنویسم یا حتی آن‌شرلی، که طبق گفته‌ی اطرافیانم خیلی به من شباهت دارند، در علاقه و عادتشان به نوشتن، در خیال‌پردازی‌هایشان و در عشق داشتن به همه‌چیز دنیا.

بعد خواستم برای جولز و جولی نامه بنویسم، همان دوقلوهای افسانه‌ای که وحدت و روابط قشنگشان من را یاد ارتباط بین خودم و برادرم می‌اندازد و کارهای عجیب‌غریبی که با هم همکاری هم‌دیگر انجام می‌دادیم.

و یکی‌یکی تمام شخصیت‌های کارتونی محبوبم از ذهنم گذشتند اما یک نفر همچنان اول لیست بود و آن‌هم شما بودید، شمایی که در زمان کودکی از شدت علاقه اسمتان را روی خودم گذاشته بودم.

قضیه از آن‌جا شروع شد که قرار شد من و خواهران و برادرم هر کدام یکی از شخصیت‌های کارتونی را انتخاب کنیم و اسمش را روی خودمان بگذاریم. خواهر بزرگه که همیشه به فرزند ارشد بودنش افتخار می‌کرد و مثل همه فرزندان ارشد یک روحیه "فرماندهی" داشت بدون معطلی گفت: "من زورو هستم". خواهر دومی که روحیه لطیف‌تر و متفاوت‌تری داشت انتخابش "پسر کوهستان" یا همان "پپرو" بود و من بی‌شک و تردید شما را انتخاب کردم و برادرم هم شخصیت کارتونی "ماسک" را انتخاب کرده بود.

علاقه زیادی به شما داشتم، از شجاعتتان، از به دل ترس‌ها و موقعیت‌های خطرناک زدنتان، از امضا زدن پای تمام کارهایتان و... از همه کارهایتان خوشم می‌آمد و البته هنوز هم می‌آید. آن‌زمان بدون اینکه بدانیم چند سال بعد واژه‌ای به نام "کراش" ورد زبان‌ها می‌شود روی شما کراش داشتم. البته شخصیت واقعی دنیای واقعی که رویش کراش داشتم مجید اخشابی بود. اما خب شما عشق اول من بودی و عشق اول کلا چیز دیگری‌ست مگر نه؟!

خلاصه که روی شما کراش داشتم وقتی که کراش مُد نبود.

آن خانم خبرنگاری که همه جا همراه شما بود، آینده‌ی من بود حالا که فکرش را می‌کنم چقدر برایم هیجان‌انگیز است. که چندین سال قبل بدون آن‌که بدانم چند سال بعد به خبرنگاری علاقمند می‌شوم به کارتونی علاقه داشتم که یک زن خبرنگار پر انرژی در آن بود هر چند بیشترش بخاطر وجود شما بود.

آقای لیون ِ عزیز این روزها دلم عجیب می‌خواهد شما باشید، یا من بتوانم دکمه "آلن لیون" بودنم را روشن کنم و بتوانم جلوی خلاف‌کارها و آدم‌بدها بایستم و نقشه‌هایشان را نقش برآب کنم، دلم می‌خواهد می‌توانستم قدرت قشنگ‌کردن دنیا را داشته باشم و کاش می‌توانستم حال خوب به آدم‌ها هدیه بدهم. این‌روزهایی که در قرنطینه می‌گذرد فهمیده‌ام لبخند آدم‌ها حتی آن‌ها که غریبه هستند و هیچ ارتباطی با هم نداریم چه چیز ارزشمندی بوده و ما بی‌تفاوت از کنار آن می‌گذشتیم.

 

آقای لیون ِ عزیز، برای حال ِ دلمان دعا کنید با آن امضای مخصوص ِ قشنگتان.

 

+ دعوت می‌کنم از دوستان عزیزم "هوپ"، "حریر"، "دردانه"، "قاسم صفایی‌نژاد" و "میرزا مهدی" برای شرکت در این چالش آقاگل.

من فقط تام و جری یادمه :))) برای کدوم بنویسم؟ :دی

برای تام :دی

اول اینکه من دیگه باهات حرفی ندارم با اون کراشت، آخه مجید اخشابی؟! اصلا اییش.

انتخاب جالبی بود. احتمالا چون همیشه یه خانم خبرنگار همراه آقای لیون بود، فهمیدن تو براش راحت باشه، و حتما براش جالبه که تو یه دنیایی جز دنیای خودش هم یه خبرنگاری هست که دلش لیون میخواد.

آخییی دلت میاد مرد به اون خوش‌لبخندی؟ :دی

قدرت قشنگ تر کردن دنیا...

:)

سلام.

چه چالش بامزه ای.

من آلن لیون رو زیاد یادم نیس. 🤔

 

سلام
یه سرچ بزن ببینش شاید یادت اومد.

الان الن لیون میگه: کراش چیه؟ وبلاگ چیه؟ چالش چیه؟ :-)))

:))

اما جولز و جویی که خواهر برادر نبودن؟!

خب مثلا من متوجه نشدم که گولمون زده بودن :دی

سراغ چه شخصیت خاصی رفتی. اول سرچ کردم تا یادم اومد آلن کدام شخصیت بود :)

 

خیلی خیلی خاصه :)

سلام 

 

چه چالش جالبی :)

سلام
حتما شرکت کنید :)

به‌دعوتِ بانوچه، برای بازی وبلاگی آقاگل:

کاکِروی عزیزم こんにちは.

お元気ですか?

コロナで何をしていますか?

 と申します دردانه

日本人ではありません و 日本語が よく 話せません

می‌خواستم بهت بگم که 愛してる و 大事にしたい

چون 君は本当にいいヤツだな

またねー و さようなら

نفهمیدین چی گفتم؟ خب برای شما ننوشتم که بفهمید. نامه برای کاکروئه. شمام برای ترجمۀ جملات ژاپنی اگر خواستید از گوگل ترنسلیت استفاده کنید گزینۀ ژاپنی به انگلیسی رو انتخاب کنید. اگر ژاپنی به فارسی بزنید به سرنوشت پست ۱۲۵۳ دچار می‌شید. یادتونه که؟ کلیک کنید یادتون بیافته.

فقط اونجاش که می‌گی: 君は本当にいいヤツだな :))

منم این کارتون را دوست داشتم اما اسم شخصیتشو بلد نبودم

کارتون زنان کوچک و جودی ابوت و آن شرلی مخصوصا جودی ابوت را خیلی دوست داشتم

یادش بخیر :)

یادشون بخیر :)

سپاس از دعوتتون

آلن لیون یادم نبود. سرچ کردم و با دیدن تصویرش فهمیدم که نمی‌دیدمش. 

ان شالله به زودی می‌نویسم

متشکرم.

من اصلا یادم نمیاد این کدوم بود، بعد رفتم سرچ کردم رسیدم به اون کاراگاهه.

ولی اینقدر بولد نبود هیچ وقت برام.

شایدم به سنم نمی‌خورد.

چرا به سنت می‌خورد چون خواهر منم هم‌سنته و اونم می‌دید.

آلن لیون خیلی خوب بود البته اینم بگم که من عاشق ممول بودم

ممول کدوم بود؟!

جالب بود :)

شرکت کنی خوشحال می‌شم :)

همونی که از یه سیاره دیگه اومده بود با یه دختر مریض دوست شده بود. گوگل کن ممول عکسشو ببینی یادت میاد عزیزم. منم نامه نوشتم به ممول

 

عه آرهههه یادش بخیر...  ^_^

خوندی پست منو؟ ^_^

اوهوم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">