29 سالگی
گفته بودم که به نشونهها ایمان دارم. وقتی هم شب عروسیم، هم شب تولدم خدا بارون رحمتشو فرستاد قلبم پر از آرامش شد. الان که نصف روز تولدم گذشته و هنوز آسمون اینجا ابریه و صدای بارون میاد دارم برای تکتک شماهایی که اسمتون توی ذهنم رد میشه دعا میکنم. تولد امسالم رو یه جور متفاوتی گذروندم که حسابی سر ذوقم آورد. گرچه فکر میکردم امسال بخاطر دور بودن از خانواده تنها میمونم. اما خانوادهم دو شب قبل از تولدم خودشون رو رسوندن و سورپرایزم کردن. و دیشب هم همکارام با هماهنگی همسر اومدن و سورپرایزم کردن. روز تولد برای من روز خیلی خاصی هست. و در طول سال تا رسیدن به روز تولد بعدی یادم میمونه که کی یادش بوده و کی یادش نبوده :دی (عکس)
29 سالگی قشنگی رو شروع کردم و دوست دارم با این آرامش ِ امروزم دعا کنم؛
خدایا مردم کشورم رو به آرامش و خوشبختی برسون. خدایا یه کاری کن هر روز دلامون به همدیگه نزدیکتر بشه، دشمن نتونه با پلیدی بینمون فاصله بندازه، جوری که تحمل تفاوت دیدگاه همدیگه رو نداشته باشیم و مخالفتمون رو با فحش و تهدید نشون بدیم.
خدایا به مردم مجاهد کشورم، به اونایی که جونشون رو کف دستشون گذاشتن و برای امنیت ما شب و روز تلاش میکنن توان و سلامتی بده و روح سردار سلیمانی رو با شهدای کربلا محشور کن.
خدایا به مردم کشورم، به خانوادهم، به دوستام سلامتی و پول حلال و دل شاد بده و کاری کن که جوری عمل کنیم که ازمون راضی باشی. الهی آمین.
+ عکسهای بیشتر (احتمالا) و رونمایی از یادگاریهاتون در پستهای بعدی انشاءالله. (هنوز برای ارسال یادگاریهاتون فرصت هست)
اولین تولدت تو خونه دو نفره تون مبارک و به شادی
الهی آمین برای دعاهای قشنگت
قسمت آخرش الهی در حق خودت هم اجابت بشه
آمین