وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

تریبون آزاد

سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۷ ب.ظ

یه تریبون آزاد، برای شما.

کامنت‌های این پست به تایید نیازی ندارن دیگه حواستون باشه :))

بنویسید از هر چیزی که دوست دارید، خطاب به من، خطاب به خودتون... خاطره تعریف کنید، جک بگید، از وبلاگ من یا نوشته های من بگید، نقد کنید، تعریف کنید، سوال کنید... هرچی هرچی خودتون دوست دارین...

دوست دارم بشنومتون شماهایی که هنوز اینجا رو دنبال میکنید :)

:|
میخوای نماینده مجلس بشی؟
در افق دور دست بله :دی
اقا من از این تریبون ازاد استفاده میکنم ، بگم کسی اینجا دانشجو شریف نیست. من یک پایان نامه میخوام😭😑

باتشکر😐
عاشقتم :))
شباهنگ قبلا دانشجوی شریف بوده ولی الان نیست، اما خب شاید کسی رو بشناسه.
سلام بر بق بقو
دانشجوی صنعتی شریف یا خود دانشجو باید آدم شریفی باشه؟ :)
امیدوارم پیدا کنید
فک کنم اولین باره میام، پس عملاً باید بگم سلام :)
چیزی ندارم بگم
سلام بر شما، خوش اومدید :)
این قرمز منه دوسش دارم خیلی زیاد. :دی
شیرههههه :دی
صدبار نوشتم پاک کردم...
مخمص کلام اینکه چقدر خدا خوبه. چقدر افتادن تو مسیرش آرامش‌بخشه...

:: تو من رو یاد آبجی‌بزرگه‌های مهربون می‌اندازی. از اون‌ها که خاله شدن بهشون میاد. از اونا که می‌شه روشون حساب کرد تو گرفتاری‌ها... نمی‌دونم چرا. ولی همچین حسی ازت می‌گیرم. :)
آخ حریر میشناسم اون آرامشی که گفتی رو... :)
چقدر این خط آخر کامنتت لبخند بود، چقدر حس خوب گرفتم... امیدوارم همیشه این حس خوب نسبت به من همرات باشه دختر مهربون :)
اتفاقا اون روزی که توی نمایشگاه همدیگه رو دیدیم هی دوست داشتم لپتو بکشم... از آروم بودنت، نااااز بودنت :)
حتی نمیدونم بعدها در جواب کسی که یادم نیست کی بود و از تو پرسید گفتم: حریر از اوناست که هی دلت میخواد لپشو بکشی وسط حرف زدنش :دی
دلم گرفته بانوچه :( یه عالمه گرفته :(
قربون دل شما بشم :(
نمیدونم چی بگم عزیز دل، منم همینطورم... یه دو هفته ای میشه. امیدوارم شادی و آرامش به قلبامون برگرده.
وقتی به مخاطب آزادی میدی دست و پاشو گم میکنه
باید محدودش کنی تا درباره چیز مشخص حرف بزنه :))
:))
چشماتو ببند فکر کن محدودی
اول اینکه دوس دارم یا اینجا یا اونجا ببینمت ( اینجا یعنی شهر من ، اونجا یعنی شهر تو ) :دی
بند بنفش واسه ساعتت پیدا کردی؟
حالت خوبه؟
انشالله همیشه همه چی روی روال باشه عزیزم :*
منم همینطور... هوا خنک شد حتما تشریف بیار اینجا :*:*:*
نه هنوز، البته بندش مشکلی نداره، اون تیکه های کوچولو چی میگن بهش؟ کمربند ساعت؟ از اونا همرنگ بندش گیرم نمیاد برا همین میخوام بندشو عوض کنم که همونم گیر نمیاد :(
خوب که چه عرض کنم... بخوام راستشو بگم، نه :(
خب... امممم.... الان داریم چمدونمونو می‌بندیم و ایشالا فردا ظهر راهی مشهدیم. سوغاتی چی برات بیارم؟
چه عااااااالی نایب الزیاره باشی حتما... زیارتتم قبول.
سوغاتی بعد از دعا، یه چیز بنفش :دی
دارم فک میکنم که اگه من یه بار دیگه شکست عشقی بخورم دیگه باید با کاردک جمم کنن. :/
تقصیر منه که زیادی دل میبندم یا تقصیر علم احتمالاته. یا کلا هیچکی تقصیر نداره؟
به عنوان کسی که در دام عاشقی نیفتاده یا در این طور قضایا منطقش بیشتر از احساساتش بوده (که همه جا هم همچین چیزی خوب نیست)، واقعا نمیدونم چی بگم
امیدوارم آرامش قرین زندگی تون باشه
کاش خودمم امیدوار بودم...
بشنوی پیاممون رو یا ببینی ؟:)
سلام 
وقتتون بخیر :)
خواستم بیام تریبون رو بدست بگیرم دیدم همه گرفتن و رفتن رو منبر :))

فقط یه چیز 
من این پست های رمزیتو هی میخوام بخونم هی نمیشه ایشالا به زودی همشون یه جا میخوندم فقط خدایی هنوز پست رمزی نذاری که من همه اونا رو بخونم بعد بزار :)))

ممنونم :*



+


شباهنگ‌ التماس دعا 
پیشاپیش هم زیارتت قبول :)



++
@حوا بانو
ایشالا حال دلت پرواز کنه بسمت کربلا اونجایی که بی صبرانه منتظرشی یه روزی بری زیارتشون کنی.آمین



آره، کامنتاتونو که میخونم یه صدا و لحن مخصوص تو ذهنم براتون میسازم :)
سلام عزیزم میکروفون برای همه هست راحت باش :))
سعی میکنم یکم فاصله بندازم ولی زود بخون :))

دلم برات تنگ شد یهویی، همین :)
دل منم برات تنگ شده دختر مهربون و دوست داشتنی :*
بنده همچنان دوست دارم ببینمت ^_^
منم همچنان دوست دارم شما رو ملاقات کنم... تشریف بیارید این طرفا پاییز و زمستونش خوبه هوا :)
«یک شب آتش در نیستان مییییییییییبیییی فُتاد...»
چه باحاله. صدا اینجا می‌پیچه.
آره اکو داره...
سلام
راستش بدون موضوع کامنت دادن سخته
من میخواستم بگم اگه رمز پستهای رمز دار رو بخوام فضولی نباشه؟

بعدش یه سوال نوشتن با اسم واقعی دردسر ساز نیست؟ یا تا حالا دردسر نداشته ؟

شاد باشی
سلام
نه مشکلی نیست، یه کامنت خصوصی برام بفرستین رمز رو میذارم براتون.
دردسر که نمیشه گفت، ولی خب یک سری سانسورهایی شکل می‌گیره که اجتناب‌ناپذیره.
@واران
محتاجیم به دعا عزیزم
منم اومدم اعلام وجود کنم!
ممنونم از حضورتون.
خوش اومدین.
سلام....
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم
به تو آری،به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسّم،به تکلّم،به دل آرایی تو
به خموشی، به شکیبا، به تماشایی تو
به نفسهای تو در سینه ی سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه ی شیرین سکوت
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
میشود یک شبه پی برد به دلدادگیش
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
آه ای صاف تر از آئینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هرشبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو با آئینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب، آفت جانم شده است
آن الفبا که همه ورد زبانم شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه، تویی

عشق من آن شبح تار شبانگاه، تویی


این شعره هیچ ربطی به حس و حالم نداره ولی خیلی دوستش دارم دوست دارم بارها بخونمش.!
راستی میبینی بیان چه خلوت و ارومه؟!
واقعا زیبا بود مرسی هلمای مهربونم :)
بیان خلوته و دلگیر
خدا نکنه مهربونم ؛)
آره واقعا. خدا کنه یه آرامشِ قشنگ واردِ دلامون شه و بیرونم نره :)
الهی آمین...
خیلی خوشحال میشم وقتی می بینم از وبلاگ هایی که دنبال می کنم کامنت دریافت کنم.

خیلی ممنونم
خواهش میکنم :)
فقط چقدر بد که نتونستم تجدید دیدار کنم باهات :|
می بینی تو رو خدا؟ :(
یه کامنت برا من دادی
خیلی قشنگ بود

ولی به خاطر مناظره زنده نمی تونم پیداش کنم جوابشو بدم :)
کو؟ کجا؟ کِی؟ :( پیداش کن خب
چه خوبه هم‌حس بودن... :)
ایشالا همینطور می‌شه. ^_^
آقاااا! من اصلا لپ دارم بکشین؟ خدا رو خوش میاد؟ جوون مردم رو می‌خواین از اینی که هست بی‌لپ‌تر کنین؟! :/ :))
مرسی مهربون جان. :* 
اینکه آدم‌ها حس خوبی بهت داشته باشن، شیرینه... :)
خب باید زیاد بکشیم که کِش بیاد و لپ‌دار بشی :دی
رئال چرا باخت؟
زیرا که باخت در تقدیرش بود :/
من سرما خوردم:-(

ای بابا... به روش گیاهی و سنتی دارو بخور زود خوب شی :(
چیزی که تو این دنیا تو زمستونی از دوست دختر نداشتم، بیشتر دوست دارم
بستنی قیفی خامه ایههه...................
بستنی قیفی که همش آب میشه کوفت ِ آدم میشه...
یه حس خوبی تو دلم نسبت به شما دارم و دوست دارم یه روزی ببینمتون و تو ساحل های قشنگ و کوچه های قدیمیمیتون راه بریم و گپ بزنیم :)
عزیز دلم، این حس خوب قطعا متقابله :)
ان‌شاءالله تشریف بیارید خوشحال میشم از نزدیک ببینمتون :*
من سوال دارم چرا یهو با من قهر کردی در حالی که من باید قهر میکردم :دی
من قهر نکردم عزیزم، اصلا عادت به قهر کردن ندارم ولی خب حس کردم اولش غیرمستقیم و بعدش مستقیم تهمت زده شد بهم، دقیق از اون روزا یادم نیست ولی فکر کنم خودت فاصله گرفتی
شما که همیشه به من لطف دارید:)
خیلی ممنون , ان شالله بزودی :*
فدای شما :*
پاییز اینجاست ، بارون ، خیابون ، دلخوشی ، انگیزه ... با مان
پاییز اینجاست ، من با تو ام ، تو با منی ، ای جانمی جان
پ.ن : البته خیاله ... :) ولی خیالشم قشنگه اصن شاید خیالش قشنگ تره ...
________________________________________
اجاره آپارتمان مبله در تهران
https://eskanbama.com
عرضی نیست:دی
بفرمایید میوه بخورید...
با تشکر از تریبونی که در اختیارم قرار دادین :)) عرض شود که آقا من حواسم به اینجا هستا، کم رنگی رو به پای چیزی نذارین و اینا


به واقع  الان اومده بودم که این چیزا رو بگم بعد دیدم اِ کلا شرایط رو قبلا مهیا کردن دوستان :))
با تشکر از شما که حواستون به اینجا هست :دی
دو تا انتقاد داشتم از بچه های بلاگ!

اول اینکه اگه قراره یه پستی رو عمومی کسی نخونه، چرا باید رمز دار منتشرش کنیم؟ خب منتشرش نکنیم... امتیاز مرحله رو از دست میدیم مگه؟! :D

دوم هم اینکه ما از بلاگفا فرار کردیم اومدیم اینجا که برای نوشتن کامنت کد عجیب غریب پنج رقمی تایپ نکنیم! چرا هنوز بعضیا کامنت هاشون کد تایید میخواد؟!

با تشکر از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید!
من در جایگاه خودم میتونم انتقادهاتون رو جواب بدم.
اول اینکه من اگر 5 نفر خواننده داشته باشم به نام‌های زهرا، علی، مریم، رضا و حسین. وقتی مطلبی رو منتشر می‌کنم نمی‌تونم مطمئن باشم که فقط این 5 نفر مطلب من رو خوندن، چون وبلاگ یه صفحه‌ی مجازی هست که با یه سرچ ساده‌ی مستقیم یا غیرمستقیم کسی بهش دسترسی پیدا کنه. و از اونجایی که آشنایانی دارم که گاها از روی کنجکاوی ِ بیش از حد دنبال خوندن و سر در آوردن از کارای من هستن، بعضی از مطالبم رو دوست ندارم اونا بخونن... به عبارتی بعضی از مطالب رو می‌خوام مطمئن بشم که همون 5 نفر خوندن یا شاید تعدادی از همون 5 نفر رو هم نخوام بخونن، به همین دلیل پست رمزدار می‌ذارم و رمز رو به کسانی که مشکلی با قرائت!!!! پست ندارن اعلام می‌کنم. (عینکش را برداشته و نفس عمیق می‌کشد) :دی

دوم من تا جایی که یادم میاد دلیل کوچ! و نه فرار ِ ما از بلاگفا. قاطی کردنش، از دسترس خارج شدنش و مهم تر از همه پریدن مطالبمون بود در صورتی که آقای شیرازی حتی یک دلجویی ساده هم نکردن. راجع به کد تایید ایده ای ندارم :دی

با تشکر از شما که انتقاد کردید.

سلام بانوووچه جان. از روزی که این پست رو گذاشتین هی اومدم نوشتم خواستم ارسال کنم منصرف شدم و پاک کردم. خیلی وقته که میخونمتون. عالی مینویسین. کاش بشه که یه روز از نزدیک ببینمتون.
سلام نسیم بانو... نظر لطف شماست... خوشحال میشم ببینمتون :)
کجایی که مدتهاست نیستی؟ خوبی؟
آره عزیزم، میام دوباره :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی