لبخندهای معروف :)
یازده ساله بودم که با صدایش آشنا شدم، تیتراژ ِ یکی از قشنگ ترین سریال های ماه رمضان را می خواند، بعدها کارم شده بود پیگیری ِ کارهای جدید ِ او و خریدن ِ کاست هایش، آنقدر علاقه ی من به صدای او شدید بود که در خانواده و فامیل هر که از او خبری می شنید فوراً به من اطلاع می داد، یا مثلا اعضای خانواده ام موقع ِ بالا و پایین کردن ِ کانال های تلویزیون با هیجان صدایم می زدند که: "ثریا بدو بیا، مجید ِ اخشابی" و برای من تفاوتی نداشت که در حال ِ نوشتن ِ داستان باشم یا خواندن ِ یکی از سخت ترین درس هایم، یا حتی مرتب کردن ِ کمد ِ لباسم مثلا... باید به حالت ِ دو خودم را به تلویزیون می رساندم و به صدای مجید اخشابی گوش می کردم، و تمام ِ دلخوشی ام این بود که مادرم نیز این خواننده را دوست داشت، آهنگ هایی که خوانده بود را با علاقه گوش می کرد و از اینکه همیشه لبخند به لب دارد خوشش می آمد، بعدها که بزرگتر شدم وقتی در جواب ِ "آهنگای کدوم خواننده رو گوش میدی"، نام ِ او را بر زبان می آوردم، با حالت ِ طنزی میگفتند "اینا چیه گوش میدی"، از نظر ِ خیلی از آن ها خواننده ای که در تلویزیون ِ کشــ..ـور ِ خودمان می خواند خواننده نبود، خواننده حتما باید آنور ِ آبی باشد تا صدایش ارزش ِ شنیده شدن داشته باشد!
این جریانات هنوز هم ادامه دارد، حالا با خواننده های بیشتری آشنا شده ام، آهنگ های بیشتری گوش میکنم اما هنوز هم صدای مجید اخشابی و لبخند ِ مهربانش برای من حس و حال ِ دیگری دارد... حضور ِ امشب ِ او در برنامه ی خندوانه مثل ِ نوشیدن ِ یک شربت ِ تگری در ظهر ِ سوزان ِ مرداد ماه به حالم مزه داد :)
+ تازه ایشون دی ماهی هم هستن :دی