ابراز دلتنگی
چه حیف میشد اگه دیماه 96 هیچ پستی اینجا ثبت نمیشد، وقتی به عدد پستهای آبان و آذر نگاه میکنم دلم میگیره از این دوری... منی که عاشق وبلاگنویسی هستم و به این اجبار تن دادم...
البته که از نوشتن فاصله نگرفتم، ولی اگه لذت نوشتن توی دفتر رو فاکتور بگیریم، نوشتن توی کانالهام اصلا به پای وبلاگنویسی نمیرسه، ولی من قول دادم شرایط رو درست کنم و باز برگردم... هنوزم سر قولم هستم :)
و چقدر خوشحالم که هنوز وقتی اینجا رو باز میکنم، کامنتهای شما رو میبینم و وبلاگهای بروز شده رو... نمیتونم لبخند نزنم و احساس شعف نکنم.
چند روز دیگه مونده به تولدم و من دوست داشتم مثل هر سال یه پست مخصوص اون روز بنویسم، البته اگر خونه باشم حتما مینویسم، ولی اگر بوشهر باشم اون پست با تاخیر نوشته میشه...
همیشه به یاد همتون هستم... برای این زمستون که رنگی از زمستون نداره دعا کنیم... مطمئنم خودشم دوست نداره لباس بهار خانوم رو بپوشونن بهش... آخه هر کی با لباس خودش قشنگتره...
دوستتون دارم :)