در هزار توی ذهنم...
1- میگن اگه یه قدم به سمت ِ خدا برداری، خدا ده قدم به سمتت میاد، تا حالا تجربه کردین؟! نمیشه گفت برای کسی پیش نیومده باشه، بنظرم غیرممکنه، تنها ممکنه خودمون گاهی اوقات حس نکنیم این رو... وگرنه خدا خُلف ِ وعده نمیکنه هرگز...
2- چی میشه که یه روز بخاطر مشکلات و سختیهای زندگیمون حالمون خرابه و ناشکری میکنیم و دست از دنیا شسته، زانوی غم بغل میگیریم اما یه روز دیگه با وجود همون مشکلات دلمون پر از نور امید و انگیزهست؟ قطعا به خودمون برمیگرده... نه؟!
3- نشسته بودیم منتظر حاج آقا شریعتی، که از قم اومده بود برای ده شب اول محرم، فکر کنم شب تاسوعا بود... دو تا خانم پشت سرم داشتن صحبت میکردن، اولی یهو وسط ِ حرفش گفت: سحر چرا اینقدر دهنت بوی بد میده؟! چی خوردی مگه!؟ دومی: چیز خاصی نخوردم، چون 9 روزه مسواک نزدم بوی بد میده. اولی: 9 روووووووز؟ چرا آخه؟ چطور تونستی؟ دومی: چاره ای نداشتم، بیبی خمیردندون و همه مسواکها رو برداشته قایم کرده میگه توی این ده روز حموم رفتن، تخمه خوردن، مسواک زدن، مو شونه کردن و کلی کار دیگه گناهه... حرمت شکنی به امام میشه. (نتیجه ی اخلاقی از این پست: استراق سمع نکنیم :|)
4- هر قطره اشکی که برای عزاداری امام حسین(ع) ریخته میشه ثواب داره، اما ارزشمندتر از این اشک ها، معرفت و شناخت امام و راهشه... راه امام، راه اسلامه و راه ِ اسلام، راه ِ خدا... اینهمه آیه و حدیث در مورد بهداشت و ضرر نرسوندن به جسم داریم بس نیست برای مقابله با خرافات؟ (اشاره به مورد 3)
5- گفت خواب دیدم داری کعبه رو طواف میکنی چه کار خیری انجام دادی این روزا؟ گفتم هیچی... فقط یه جا بخاطر رودربایستی نزدیک بود کاری رو انجام بدم که میدونستم گناهه... آخرش رودربایستی رو کنار گذاشتم و انجامش ندادم جز این کار خیری نکردم، گفت: خاک تو سرت... حیف اون مکه ای که تو رفتی :|
6- چند وقت پیش خواب دیدم همسایه سمت چپی بچه دار شده و بچه اش دختره، تازگیا فهمیدم همسایه سمت راستی بچه دار شده و بچه اش پسره... :دی
7- وسط ِ روضهی حاج آقا، یه قسمت از شبستان صدای جیغ ِ خانما بلند شد و همه بلند شدن به سمت ِ ما که ردیف جلو نشسته بودیم هجوم آوردن، بعدا کاشف به عمل اومد موش دیدن!!! وقتی حاج آقا رفت بانی هیِئت گفت حاج آقا ترسید فکر کرد داعش حمله کرده :/