آدمهای فصلی
در ادامهی تغییر و تحولات شمارههای ذخیره شدهی گوشیام، به شمارهها و اسمهایی برخورد کردم که دیگر حتی یکبار در سال هم برخوردی با همدیگر نداشتیم، بعد همانطور که داشتم توی دفترچهام یادداشتشان میکردم مدام از خودم میپرسیدم این شماره را برای چه نگه داشتهام؟ در این روزهایی که تغییر شماره حتی از تغییر تصویر پروفایل هم بیشتر شده است شمارهی این آدمها را برای چه نگه داشتهام؟ قرار است حالی ازشان بپرسم؟ نه... قرار است آنها جویای احوال من شوند؟ نه... پس اینهمه شماره را روی هم جمع کردهام برای چه؟
بعضی آدمها، خوب یا بد، مربوط به زمان ِ خاصی از زندگی ما هستند، پروژه که تمام شود، فصل که عوض شود، خورشید که طلوع کند، دیگر نیستند، مدت زمان حضورشان از قبل تعیین شده است، یک روزی، یک جایی از زندگیات حضور پیدا میکنند که اتفاقی را تغییر دهند یا اتفاقی تازه را به وجود بیاورند، بعد میروند، چون از اول قرار نبوده که بمانند...
و ما میخواهیم با حفظ شمارههای قدیمی آنها چه چیزی را ثابت کنیم؟ تنفرمان را؟ وفاداریمان را؟
شمارهها را پاک میکنم و به این فکر میکنم که بعضی وقتها خوب است آدم نگاهی به اطرافش بیندازد، دور ریختنیها را دور بیندازد... سبکتر که باشد حال و هوای پرواز به او نزدیکتر میشود...