گر خدا قسمت کند با هم زیارت می رویم
پیام میفرستد که: لواشک هم بگیریم برای مسیر؟ آلوچه، پفک... نه پفک خوب نیست... چیپس میخریم.
میگویم: یه چیزی باید ببریم که دل و رودهمان به هم نریزد.
میگوید: نه، به هم نمیریزد... عکس هم بگیریم، خب؟
میگویم: عکس هم میگیریم قطعا.
میگوید: هندزفری را فراموش نکنی.
میگویم: فراموش نمیکنم.
میگوید: لباس چه ببریم؟
و هی میپرسد و ذوق میکند و برنامه میریزد... شک ندارم تا حالا چند دفعه وسایلش را جمع و جور کرده است و باز بیخیال شده و دوباره سراغشان رفته است... امروز هم میپرسید: تا روزی که میخوایم بریم چند روز مونده؟
نامبرده یک بچهی هفت ساله نیست، او دوست ِ مذکور در این پست است، به اندازهی موهای سرش هم مسافرت رفته است فقط تنها تفاوت ِ این سفر با سفرهای قبلی این است که قرار است با من باشد کم مانده از همین الان سر اینکه کداممان توی اتوبوس کنار پنجره بنشینیم هم با من بحث کند... میشود برای این دوست غش و ضعف نکرد؟