پاییز بهاریست که عاشق شده است...
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ب.ظ

میشود تا پاییز سال بعد، برای این فصل دوستداشتنی، عاشقانه نوشت...
پاییز، شاید تنها فصلی باشد که تا این حد، رنگهای نارنجی و زرد را برایم قابلتحمل و گاهی دوستداشتنی میکند... در فصل های دیگر، این رنگها را خیلی کم دوست دارم و شاید حتی، خیلی اوقات دوستشان هم نداشته باشم.
پاییز، میتواند فصل عاشقی ما باشد... فصل بافتن موها و دلبری کردن برای "تو"یی که شاید خسته از کارهای روزمره به دل خانه پناه میآوری...
در پاییز، میشود "تو" را جور دیگر دوست داشت، میشود جور دیگر عاشقی کرد...
میشود لبخندهای دلبرانهتری زد، میشود خیابانهای تازهای برای قدم زدن انتخاب کرد...
میشود پشت پنجرهای در یک کافه، حرفهای قشنگتری زد...
در پاییز میتوانم روزی هزار بار تکرار کنم که دوستت دارم و مطمئن باشم کسی زیرزیرکی به من نمیخندد...
میخواهم در این پاییز، با قصههای جدید به خواب بروم...
میخواهم، لباسهای چهارخانه ی تو، طرح پاییز را هم داشته باشند...
ته ریشت را یکجور ِ پاییزی بزن...
اصلا پاییزی مرا دوست داشته باش...
پاییزی در آغوشم بگیر و پاییزی مرا ببوس...
اصلا بیا وانمود کنیم تازه عاشق همدیگر شدهایم...
میدانی؟ در پاییز عاشق شدن حال و هوای دیگری دارد...
دستها گرمترند... لبخندها قشنگترند... چشمها بیشتر برق میزنند و لباسهای گلگلی و موهای بافته شده جور دیگری دلبری میکنند...
میشود این پاییز فصل ِ رسیدنها باشد نه جداییها...
اصلا پاییز، فصل که نه... خود ِ خود ِ خود ِ عاشقیست
|عاشقانه های بی مخاطب|
+ عکس تزیینی است.
+ پست پایین را هم نظری بیفکن :/