وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است.

48. الکی بخند

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۳ ق.ظ

بعضی وقتا هم هست باید الکی بخندی ، بعد بگردی دنبال دلیلش !

 

والا ...

47. به اندازه موهای سرت!

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ

ی بنده خدایی تعریف میکرد ک چند سالی بدون اینکه گواهینامه داشته باشه رانندگی میکرده دیگه ی پا راننده شده بود واس خودش تا اینکه ب سن لازم میرسه و میره ثبت نام میکنه واسه گواهینامه ، وقت امتحان به سرهنگ میگه 5 دقیقه بذار من خودم رانندگی کنم ، بدون اینکه شما بم بگین چیکار کنم ، سرهنگ هم قبول میکنه و این بنده خدا هم شروع میکنه رانندگی ، بعد 5 دقیقه گوشه خیابون وامیسه بعد سرهنگ میگه که عالی رانندگی کردی ، چند دفه تا حالا پشت فرمون نشستی ؟ اونم میگه به اندازه موهای سرت ... یهو سرهنگ عصبی میگه : رد !

فرد مذکور با تعجب به سرهنگ نگاه میکنه و می بینه سرهنگ کچل بوده !

 

 

+ پ.ن: ( 30 تیرماه 99 ساعت 10:17): بعضی وقتا از روی عادت و یا موقعیت، یه ضرب‌المثل رو می‌گیم اما به نکته‌های ریز اون دقت نمی‌کنیم. مثل همین بنده‌خدایی که قصدش توهین به سرهنگ بابت کچل‌بودنش نبوده، اما خب اینطور برداشت شده.

46. چایی‌خورون

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۳۹ ب.ظ

سلام دوستان ... ببخشید که نیستم ... نمیخوام گله کنم و بگم برنامه رفت و آمدم بده و نمیتونم بیام ... فقط چون هر هفته پروژه داریم وقت آپ کردن نداشتم .

* آغا ما یه روز خسته و کوفته سر یکی از کلاسا که کارگاهی هم هست نشسته بودیم بعد دیدم یکی از پسرا فلاسک چایی رو گذاشت رو میز و چند تا لیوان یه بار مصرف هم گذاشت کنارش و شروع کرد چایی ریختن ... اول از همه هم واسه استاد چایی ریختن که نخواد گیر بده ... بعدشم که واسه دانشجوها چایی ریخت و بچه های کلاس همچنان ریلکس در حال نوشیدن چایی برنامه نویسی هم می کردن ... همچین دانشجوهای خونسردی هستیم ما :دی