وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

دوستت دارم پس به تو آسیب میزنم

شنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ

از توضیح‌دادن و مراعات‌کردن خسته شده‌ام، دوست دارم برای مدتی دور از همه‌چیز و همه‌کس کمی با خودم خلوت کنم. حالم خوش باشد. نگران کسی نباشم و مجبور نباشم به کسی بابت چیزی توضیح بدهم. خوب که دقت می‌کنم می‌بینم این خواستۀ همیشگی من بوده، چه اظهار کرده‌ام یا نه، چه نوشته‌ام یا نه... همیشه بوده، همیشه خواسته‌ام این خلوت را. اما سوال این است که چند مورد از این خواستن‌ها محقق شده؟ چند روز پیش به عزیزی پیام دادم: «لطفا اگر تماس گرفتی و پاسخ ندادم نگران نشو، دوست دارم کمی خلوت کنم». فکر می‌کنید چه شد؟ خودش را رساند به من. نشست کنارم از چشم‌هایش نگرانی می‌بارید. گفت: «چه شده؟». نگرانم بود، دوستم داشت. دوستم بود. اما من آن لحظه خلوت می‌خواستم. بعضی دوست‌داشتن‌ها بدون آنکه طرف مقابل بخواهد گاهی آسیب می‌زند. برچسب مصلحت و صلاح و نگرانی می‌چسبد بهش. اما حق اعتراض نداری. اصلا اگر اعتراض کنی می‌شوی قدرنشناس. می‌شوی بی‌انصاف. می‌شوی خودخواه. اما واقعیت این است که همانطور که توجه و رسیدگی را از اطرافیانمان انتظار داریم، این که بتوانیم برای خودمان، برای خود خودمان خلوت کنیم هم حق ماست. چون دوستمان دارند نباید با نگرانیشان به ما آسیب بزنند.

گاهی اوقات هم از اینکه بخواهم شرایطم را به کسی توضیح بدهم پشیمان می‌شوم. همه‌چیز را ربط می‌دهند به همسر آدم. اگر همین حالا اعلام کنم که یک خبر خوب شنیده‌ام، یک اتفاق خوب در زندگیمان افتاده. همه فکر می‌کنند داریم بچه‌دار می‌شویم. اگر بگویم دلم تنهایی می‌خواهد، خسته‌ام و ناامید همه فکر می‌کنند با همسرم به مشکل برخورده‌ام. از گفتن هم خسته‌ام.

از حال و روز خودتان بگویید، این روزها با نگرانی‌های دردسرساز دوست‌دارانتان چه می‌کنید؟

نگرانی دردسرساز رو فقط از جانب مادرم دارم. با اینکه دوستم رو می‌شناسه، با اینکه می‌دونه حواسمون هست، باز هم تا یکم دیر می‌کنم دلش شور می‌زنه. در حالی که می‌دونه دوستم همیشه دم در خونه پیاده‌ام می‌کنه!

گاهی هم وقتی می‌ری تو خلوت دوستات نگران می‌شن که نکنه باز حالت بد شده و نیستی. البته حق هم دارن.

اما یه وقتی هم هست دلت می‌خواد یکی نگرانت بشه و نمی‌شه و خب اینم کلافه‌کننده است!

مادرا که عشقن... واقعا این حجم از مهربونی و نگرانیشون رو می‌بینم عشق می‌کنم هرچند بعضی وقتا برای ما بچه‌ها دردساز باشه.
اینکه دوستامون از ناراحتیمون نگران بشن خیلی خوبه یعنی به ما توجه می‌کنن اما کاش می‌شد گاهی که واقعا خلوت و تنهایی می‌خوایم یه آلارمی هم که توی ذهن بقیه روشن می‌شد که متوجه می‌شدن.

من به عنوان کسی که نمی‌شناسمتون وقتی میگید به خلوت احتیاج دارین ممکنه متوجه نشم واقعا به خلوت احتیاج دارین یا نه. چون خب بعضیا وقتی ناراحتن اینطوری ناراحتی‌اشون رو ابزار میکنن و از بقیه توقع دارن محبت کنن بهشون. ولی اونایی مه میشناسنتون همچین حقی ندارن دیگه :/

 

این روزها هرکی منو میبینه درمورد کنکورم میپرسه و میگه ازت توقع فلان و بهمان داریم و ببینیم چه میکنی و... باباجان من دیگه کنکورمو دادم از این به بعد کاری ازم بر نمیاد که به استرسم اضافه میکنید! تازه باقال و قصاب سر کوچه‌امون چرا باید از من توقع داشته باشن؟؟؟ به اونجا چه اصلا؟ ایش :/

آره خب طبیعتا همینطوره. یه وقتایی آدم میگه به خلوت نیاز دارم ولی داره اینو میگه که ببینه اطرافیانش بهش توجه میکنن یا میرن. یه وقتایی هم هست واقعا به خلوت احتیاج داره و تشخیص اینکه الان جزو کدوم موقع‌هاست واسه بقیه خیلی سخته.
ای بابا چرا به آدم استرس میدن آخه؟ هر کس تو هر مرحله ای از زندگی از این گرفتاریا داره. حالا ان‌شاءالله دانشگاه قبول شی هی میخوان گیر بدن پس کی ازدواج میکنی.

بانوچه چقدر قابل درک بود برام حرفات (:

من به همین دلیل ها نمیتونم دغدغه های روزمره و مشکلاتم رو برای نزدیکانم مثل مادر و خواهر و... بازگو کنم.هیچوقت نگفتم چون نخواستم کسی نگرانم بشه و دلش برام بسوزه و بعدا یادآوری کنه بهم و...

یا مثلا چالش هایی که تو رابطه با همسرم داشتم و دارم. بارها میخواستم بنویسم تو وبلاگ و هی منصرف شدم.از ترس اینکه به همسرم برچسب زده بشه در حالی که واقعا اینجوری نیست و فقط اختلاف نظر و عقیده هست.

نوشتن هم دیگه اونجوری که باید کارساز نیست.هی مجبور میشی خودت رو سانسور کنی و خیلی چیزها رو نگی برای اینکه مجبور نشی بعدش توضیح اضافه ای به کسی بدی.نمیدونم کار درست چیه واقعا.

خوب باشی عزیزم (:

دقیقا همینطوره. خیلی از ترس هایی که از برخورد و طرز فکر بقیه داریم باعث میشه خودمون رو سانسور کنیم و وقتی دچار خودسانسوری میشیم کم کم حالمون هم بد میشه.

میتونم بکم کاملا میفهممت و درکت میکنم

خوشحالم... همین که هستن آدمایی که شرایط مشابه رو گذروندن هرچند تلخه اما اون فهم و درکی که از هم داریم خیلی خوبه.

موافقم بعضی وقت ها اونا که دوستت دارند بیشتر از اونا که دوست ندارند بهت آسیب می زنند.

واقعا بعضی وقت ها می خوام از آدما و چیزهایی که مدام باهاش سراغت را می گیرند مثل تلفن و موبایل و این چیزا فرار کنم و کلا خاموششون کنم.

الان یجوری شده که سعی می کنم و تمرین می کنم توجه نکنم.

آخه ... نمیشه هم که توجه نکرد ! نمی دانم واقعا یموقع هایی آدم نمی دونه چیکار کنه ((-:

 

نمیشه توجه نکرد. نمیشه گوشی رو خاموش کرد. من فکر میکنم حتی اگر این کار رو کنیم خودمون بعد یه مدت کوتاه نگران عزیزانمون میشیم و دلمون میخواد اون ارتباط رو برقرار کنیم.

والا دوست‌دارانی هم اگه باشن، همین شما رفقای ناب هستید که نگرانی‌هاتون همیشه منطقی و غیر دردسرساز بوده :)

لطف داری خوشحالم اینطوری در مورد حضورمون فکر میکنی و دردسرساز نیستیم :))

مادربزرگی دارم که همیشه نگرانمه. همیشه پیام صوتی می‌فرسته که برام دعا کرده کار پیدا کنم و همیشه بهم مثل بچه‌ها پول توجیبی و خوراکی و هدیه میده. یه روز از توجه بیش از حدش و دلسوزی‌هاش خسته بودم. از طرفی می‌دونستم قلبش ناراحته. کلی فکر کردم و جمله کنار هم چیدم. در نهایت براش یه پیام صوتی طولانی فرستادم و همه شرایط و دغدغه‌ها و آرزوهام رو گفتم. بهش گفتم چیا خوشحالم می‌کنه و چی هدف واقعیمه. انقدر با اطمینان حرف زدم که کاملا درکم کرد. از اون به بعد وقتایی که برام پیام صوتی می‌فرسته اولش می‌گه: خسته نباشی دخترم.

حس می‌کنم همین یه جمله کافیه که به گفت‌وگو با آدما امیدوار بشم. چون خیلی وقتا با خودم گفتم: < من که هر چی بگم کسی درک نمی‌کنه>. 

زندگی همیشه پیچیده بوده، فکر می‌کنم الان توی این دوره از همیشه هم پیچیده‌تر شده. نمیشه یه نسخه برای همه آدما و همه‌ی شرایط پیچید.

الهی، خدا حفظش کنه چقدر این محبت های بی منت قوت قلبه برای آدم. امیدوارم به همه آرزوهات برسی لادن قشنگم. و کاش همه اطرافیانمون مواظب رفتارها و حرفایی که میزنن باشن. و بدونن هر یک کلمه ای که میگن چقدر انرژی منفی یا مثبت خواهد داشت. انرژی هایی که تاثیر خوب و بدش رو روی حال ما هم قطعا میذاره.

واقعا پاشد اومد :|  از یه زاویه نگاه کنی میگی چه دوست خوبی توی این دوره زمونه. ولی واقعا بهتر بود شرایطت رو درک میکرد...

گاهی آدم احتیاج داره به سکوت و خلوت.

 

اینی که به همسر آدم ربط میدن خیلی بده 😁 مخصوصا خانواده 

 

آره ببین از کارش زده بود و اومده بود پیشم. این خیلی برام باارزش بود. اما اگر میدونست چقدر اومدنش انرژی از من میگیره برای حرف زدن و ارتباط متقابل قطعا راه حل بهتری برای ابراز نگرانیش پیدا میکرد.

آدم به خلوت نیاز داره، ولی من فکر میکنم واکنش دوستتون درست بوده. چون آدم تو شرایط افسردگی این خلوتو بیشتر میخواد، در حالیکه تنها بودن به نفعش نیست. البته به نوع روابط هم خیلی بستگی داره. با اینحال منم اگه باشم شاید همینکارو کنم. 

 

 

ببین قدردان کار ارزشمندی که کرد هستم. وسط ساعت کاریش اونم توی گیرها و سختگیریای پایگاه پا شد خودش رو رسوند به من و بعدا بهش گفتم کارش خیلی ارزشمند بود برام. اما من یه وقتایی واقعا به خلوت نیاز دارم که با خودم کنار بیام. یعنی اگر توی دوره ای ناراحتی و حال بدم 50 درصد باشه بهتر اینه که خلوت کنم تا توی همون خلوت حال بدم به 80 درصد برسه و کم کم بعدش بهتر بشم و هی درصدش بیاد پایین. اما وقتی به اون خلوت دسترسی نداشته باشم اون حال 50 درصد نه تنها کمتر نمیشه که هی کم کم بیشتر و بیشتر و عمیق تر میشه.

الان نمیدونم از غم داخل متن ناراحت شوم یا از خوب نوشتن شما ذوق کنم:)

اصلا بروز نمی‌دهم تا نگرانی هم دردسر نشود

نظر لطفتونه ممنونم که وقت گذاشتید و خوندید.
البته واقعا بعضی وقتا آدما نیاز دارن نگرانی اطرافیانشون رو ببینن و خیالشون راحت بشه که چقدر هوادار دارن.

اینکه وقتی ازدواج میکنی دیگه هیچ کس برات فردیت قائل نیست و همه حس و حالات رو به شریک زندگیت و مسائل زندگی مشترک ربط میدن خیلی بده و میشه آغاز خودسانسوری.

دقیقا همینطوره.
من عادت دارم گاهی متنی مینویسم که در اون از برنامه های خودم، آرزوها و اهدافم مینویسم. یا اینکه مثلا عکس خودم رو میذارم و با خودم حرف میزنم بعد همیشههههه یک نفر هست که بیاد بگه پس همسرت چی؟ چرا ده بار عکس خودتو میذاری یک بار عکس همسرت؟ چرا توی برنامه هات ننوشتی ما؟ :/

سلام

با ارزوی حال خوش🌷

فقط اومدم بگم با کامنت لادن اشکم در اومد😅

خدافظ🚶‍♀️

سلام
خوش اومدی :دی

این تفکر یا عرف یا هر چی اسمشو بذاریم اصلن می‌تونه ریشه‌ی آسیب‌های یک رابطه باشه حتا. و بیشترهم لا یعلمون!!

لایعلمون و لاتعقلون و هر وقت هم ما میایم توضیح بدیم لاادراک فی الحال ما!


مکن از خواب بیدارم خدا را

که دارم خلوتی خوش با خیالش...

 

 

خلوت با خود نوعاً برای استراحت ذهن، برای تمرکز فکر و برای نطهیر رفتارها و کسب آرامش است که هم خوب است و هم لازم. اما طولانی مدت یا زود به زود بودنش را شخصاً نمی پسندم.

انسان یک موجود اجتماعیه. به نظرم طولانی‌مدت رو خودش هم نمیتونه دوام بیاره ولی برای ریکاوری هر چند وقت یکبار نیازه.

چرا وقتی میگیم به خلوت و تنهایی نیاز داریم بدون اینکه از کسی دلخور شده باشیم یا مشکلی پیش اومده باشه، بهشون برمیخوره؟! تهش هم متهم میشیم به بی عاطفه بودن:(

 

فکر میکنن قدر نگرانیشون رو نمیدونیم در حالی که میدونیم اما حرفمون چیز دیگه ایه.

نمی دونم چرا باید برای پستی که یک ماه قبل نوشته شده الان نظر بدم ولی...
تو کامنت ها اکثرا از دید شما به قضیه نگاه کردند. یک لحظه خودمون رو به جای دوستتون بذاریم ببینیم خود ما چه رفتاری می کردیم. 

لزوما افراد صمیمی در تلاش هستند که مشکل دوستان صمیمی خود رو حل کنند وقتی شما بهش پیام می دید "لطفا اگر تماس گرفتی و پاسخ ندادم نگران نشو، دوست دارم کمی خلوت کنم" این جوری برداشت میشه که آقا من یک مشکلی دارم و بالاخره دوست آدم سعی می کنه که مشکل رو برطرف کنه یا لااقل همراه باشه. شاید اگر پیام رو طوری دیگه ای نوشته بودید این اتفاق نمی افتاد.
در کل دم دوستتون گرم

 

بعد از اون روز و زمانی که کمی بهتر شدم با دوستم صحبت کردم. بهش گفتم تنها زمانی که به این اطمینان رسیدی خطری جانم رو تهدید می‌کنه بعد از خوندن چنین پیامی از من بیا سراغم. توافق حاصل شد.
البته من نگرانی و علاقه ایشون رو کاملا درک می‌کنم اما بعضی وقت‌ها واقعا این نگرانی و دوست‌داشتن آسیب می‌زنه.

سفر. سفرهای تک نفره و کوتاه مدت. بسیار بسیار کارساز هستند.

از کارهایی که هرانسانی میتونه برای خودش انجام بده تا حالش بهتر بشه اینه که: به سفرهایی بره که تنهایی بتونه از پسش بر بیاد و کوتاه مدت باشه.

حقیقتا روح و جسم هر دو استراحت خواهند کرد و تازه تر میشن.

و یا اگر تنها هم نشد فقط با "یک" همسفر که خیلی نزدیک باشه به آدم.

خیلی میتونه کمک بکنه.

بله، تجربه کردم و می‌تونم بگم واقعا مفید و اثربخشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">