وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

این صبر که من می‌کنم افشردن جان است!*

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۱۸ ب.ظ

اصلا فکر نمی‌کردم آدم صبوری باشم. یعنی اگر قرار بود چند مشخصه‌ی برجسته‌ی خوب و بد خودم را بنویسم حتما به «عجول‌بودن»ــَم اشاره می‌کردم. مثلا وقتی قرار است چیزی بخرم همان‌قدر که به کیفیت و مدل و رنگ و ویژگی‌هایش اهمیت می‌دهم، برای زود نتیجه‌گرفتن و خرید ِ آن هم اهمیت زیادی قائلم. یعنی یک جورهایی صبر و طاقتم کم است. اما همیشه اتفاقاتی در زندگی‌ام افتاده که وقتی تمام شده و زندگی به روال خودش برگشته، پشت سرم را نگاه کرده‌ام و فهمیده‌ام که چقدر صبوری به خرج داده‌ام. صبوری در برابر اتفاقات تلخ اصلا کار راحتی نیست. همیشه به آدم‌های صبور غبطه می‌خوردم. هیچ‌وقت هم پیش نیامده جایی از خودم تعریف کنم اما بعضی از اتفاقات زندگی‌ام را که مرور می‌کنم می‌بینم که خیلی صبوری کرده‌ام. شاید اگر عجولانه تصمیم می‌گرفتم فارغ از نتیجه‌ی خوب و بدی که برایم داشت فرصت تجربه و فهمیدن خیلی از مسائل را از دست می‌دادم. اما صبوری علاوه بر اینکه ذره‌ذره روح آدم را خراش می‌دهد و روز به روز انرژی بیشتری را نابود می‌کند، اما درس‌ها و تجربه‌هایی دارد که به هیچ روش دیگری قابل دستیابی نیستند. شاید بزرگ‌ترین و پررنگ‌ترین اتفاقی که مرا صبور کرد یا به من فهماند که می‌توانم آدم صبوری باشم حادثه‌ی تلخ ِ از دست‌دادن ِ مادرم باشد. و بعد از آن اتفاقات ِ تلخ ِ بسیاری افتاده است که در آن‌ها صبوری پیشه کرده‌ام و نَمُرده‌ام. مثلا همین حادثه‌ی تلخ ِ شکسته‌شدن ِ باور و اعتمادم در مهری که با بی‌مهری به پایان رسید.

 

* عنوان از هوشنگ ابتهاج

انگار آدم توی تلخی‌ها و سختی‌ها ناخودآگاه صبورتر می‌شه چون اگه نشه نمی‌تونه تحمل کنه.

آره، واقعا جمله‎ی «خدا بهت صبر بده» که البته بیشتر در مواقع مصیبت و عزا به آدم گفته می‌شه خیلی جمله پرمعنا و دعای خیری هست. تک و توک آدمایی رو می‌شناسم که صبوری نکردن و زندگیشون رو نابود کردن.

صبر آدم ها به طرز باور نکردنی ای کش میاد..

و تلخ... انگار هر چی بیشتر کش میاد بیشتر از روح و جوونی آدم کنده می‌شه.

اولاً که از صمیم قلب متأسفم و امیدوارم همیشه کنار عزیزانتون سلامت و سرزنده باشید و جای مادر بزرگوارتون هم سبز...

یه جمله‌ایه که شاید در ظاهر کلیشه‌ای باشه اما من بهش باور قلبی دارم و بارها هم تجربه‌اش کردم اونم اینه که خدایی که رنج و سختی و غم و امثالهم داده، درمونش که همون «صبر» باشه رو هم میده... اینو منی بهش رسیدم که یک عمره لکنت دارم و صبر داشتن در گفتن حرفای خودم و صبور بودن مخاطبم در شنیدن حرفام، لازمهٔ زندگی روزمره‌ام بوده و بقیهٔ مشکلاتی که طی این سالا سرم اومده هم بماند!

ممنونم مستر هیچ. خدا سایه‌ی پدر و مادرتون رو صحیح و سالم بالا سرتون نگه داره.
تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم، تو واقعا با جنبه‌ی متفاوتی از صبر سر و کار داری.

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

روحشون شاد🌺

ممنونم :)

فقط میتونم بگم که میفهمم چی میگی😔

زیاد بهش فکر نکن فقط به خودت افتخار کن و به جای عمیق زخمهات به چشم مدالهای افتخار نگاه کن. 

به عقب که برمی‌گردم از عملکردم راضی‌ام و فکر می‌کنم همین رضایت خیلی اهمیت زیادی داره. ولی خب واقعا آسیب ِ جدی خوردم از اون قضایا :(

منم وقتی پدرم فوت شد اون احساس رو داشتم...

گاهی وقت ها فک میکنم اصلا آدم صبوری نیستم ولی وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میبینم نه بااااباااا!!! خیلیی هم آدم صبوری بودم و‌خودم خبر نداشتم:)

خدا رحمتشون کنه... قطعا صبوری ِ ما والدینمون رو خوشحال می‌کنه

صبر گاهی یه باید ناگزیره

بله انگار گاهی چاره‌ای نیست.

بقیه میگن آدم صبوری هستم. خودم هم چنین حسی دارم. اما گاهی این ویژگی آدم رو توی دردسر می‌ندازه. گاهی نگران میشم که نکنه سر همین صبرم یه سری چیز‌ها رو از دست بدم!

و خیلی توقع‌ها ایجاد می‌شه. اینکه چون بقیه تو رو به صبوری می‌شناسن انتظار دارن خیلی جاها سکوت کنی یا حرکتی انجام ندی در صورتی که می‌دونی فلان موضوع نیازی به صبر نداره.

من اصلا آدم صبوری نیستم تلاش می‌کنم برای صبوری ولی نمیتونم 

نظر اطرافیانتون هم همینه؟

روح آدم را خراش نمیدهد ، تراش میدهد . به آن شکل می دهد و می سازدش

زخم‌هایی که آدم می‌بینه خراش هستن و دردناک.

یجا حدیث خوندم صبر به اندازه مصیبت نازل میشود

انگار غم میاد خدا صبرش و نازل میکنه

قزبون خدا برم

خدای بزرگ مهربونمون :)

من هم بعد از اینکه مادر عزیزم رو در عرض یک هفته ناباورانه از دست دادم و علیرغم وابستگی عاطفی و کمک بزرگی که در زندگی خانوادگی ازش می‌گرفتم تونستم زنده بمونم و زندگیم رو مدیریت کنم فهمیدم که به اندازه لازم صبور و قوی هستم. اما یک صبورِ عجول و کم‌طاقت. یعنی برای رسیدن به اهداف کوچیک و بزرگ صبر ندارم . حتی برای جا افتادن غذا بی‌قرارم. برای رسیدن خریدهای اینترنتی و برای هوس‌های زودگذرم خیلی عجول و کم‌طاقتم.

روح مادرتون شاد... می‌فهمیم دقیقا یک صبور ِ عجول چه شکلیه.

روح عزیزش شاد باشه

همین یک سالی که گذشت صبوری همه مردم ایران رو نشون میده

منم واقعا آدم عجولی هستم بعضی مواقع ازین عجول بودن ضربه میخورم چون باعث میشه اونطوری که باید نتونم از زندگیم لذت ببرم

ممنونم عزیزم.
خدا به همه صبر بده واقعا عجله کارها رو خراب می‌کنه.

روح مادرتون در آرامش

 

من پسر ۴سالمو ازدست دادم

بخاطر خطای پزشکی و داروی اشتباه،ارست قلبی داد

۱۱ماه از رفتنش میگذره

ومن روزی هزار بار ارست قلبمی میدم،

اما هنوز زنده ام،فک نمیکردم بدون اون زنده بمونم،امازنده ام

همش میگم چرا اجازه دادم پسرمو بخاک بسپارن 

وقتی پسرم رو،دردانه ام رو،بخاک سپردن، قلب و روح منم همراهش بخاک سپردن

یازده ماهه که بیشتر شبها رو از شدت درد بیدارم🖤🤦😢

 

ممنونم.
متاسفم. امیدوارم این داغ تسکین داده بشه براتون.
داغ فرزند خیلی سخته :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">