وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

دنیا را بدون مردها می‌خواستم. حالم با دنیای خودم خوش بود و تعجب می‌کردم که چطور بعضی از دوستانم نمی‌توانند بدون حضور هیچ مردی خوشحال باشند؟! نمی‌توانستم درک کنم که دختری شادی‌اش را مشروط به حضور مردی در کنار خود کند. حالم با دنیای خودم خوش بود، مسافرت می‌رفتم، کتاب می‌خواندم و روزهایی که فرصت کافی داشتم می‌رقصیدم. به نظرم زندگی تا به‌ابد همان‌قدر زیبا ادامه پیدا می‌کرد و نیازی نبود کسی را به زندگی‌ام راه بدهم.

تو آمدی، آهسته و آرام... درست مثل سایه‌ی صبح. نه هیاهویی نه قال و مقالی، هیچ‌کس صدای آمدنت را نشنید. به شکلی آمده بودی که هیچ‌چیز به هم نخورد. هیچ خفته‌ای از خواب بیدار نشود و آب از آب تکان نخورد. حالم با دنیای خودم خوش بود و آمدنت را نفهمیده بودم. تو مرا به خودم، به تو، به دنیای قشنگ دیگری متوجه کردی و من ترسیدم، وهم برم داشت، چطور می‌توانستم دنیای امنم را ترک کنم و با یک غریبه به دنیای دیگری بروم؟!

مقاومت کردم، دستور دادم خودم تمام دیوارهای شهر ِ دلم را محکم‌تر کند. تصمیم داشتم تا جایی که می‌توانم از ورودت به دنیای خودم جلوگیری کنم. تو فقط صبوری می‌کردی، لبخند می‌زدی، رفتن را بلد نبودی، آمده بودی بمانی و مقاومت من هدفت را از یادت نبرد.

تو آرام و آهسته آمده بودی و هیچ‌کسی در هیچ کجای دنیا متوجه آمدنت نشده بود و من با لشکرم در دنیای خودم به مقاومت مشغول بودم. تو صبورتر بودی، ایستادی، راه را نشانم دادی، گفتی دیوارهای بتنی را رنگ بزنیم. گفتی آسمان را ببینیم، خورشید را، ماه را و ستاره‌ها.

مقاومت در هم شکست. لشکریان همه به سرزمین قلبم پناه بردند، هنوز هم هیچ‌کس متوجه آمدنت نشده بود.

تو آمدی، آهسته... چنان که اول ِ یک صبح پاییزی به همسایه‌ات صبح‌ به‌خیر گفته باشی! همینقدر آرام... همینقدر معمولی... با آمدنت هیچ اتفاق تازه‌ای در جهان نیفتاد! آب از آب تکان نخورد، اما در دلم... بگذار اینگونه بگویم: تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

 

عنوان: آهنگ بغض دریا - عارف

چه خوب بود ^___^

بمونید واسه هم تا همیشه.

من ولی از یه جایی به بعد هیچ کدوم از تنهایی هام جالب و هیجان انگیز نبود، مثل قبل. مسافرت های دوستانه ام مزه نمیداد. تفریحهای فردیم جذاب نبود برام. هیچی نبود که دیگه بتونه حالمو خوب کنه ...

من به خاطر بلاهایی که سرم اومده بود ترس از دست دادن داشتم ... ترس رفتن و این که کسی تو را نخواسته. ترس دل دادن و شکسته شدن. له شدن.

ولی چه خوب بود که خدا به پا کوبیدن های من گوش نکرد و چیزی که بهترین بود و رقم زد.

خدای مهربون و قدرتمند ما، خودش حواسش به زندگیمون هست. اغلب اوقات ما بنده‌ها روی چیزایی پافشاری می‌کنیم که خدا بهتر از اونو برامون در نظر گرفته.

خودت شاید نمی دانی چه کردی با دلم اما

دل یک آدم سرسخت را بردی خدا قوت!😉

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود
تا دلم باز دلم باز دلم دل بشود

دلتون همیشه شاد :)

ممنونم مهربون :)

: ) همینقدر ساده

همینقدر معمولی :)

چه عجب این یکی پست رمض نداره!!!!

 

حالا چرا دیوار بتنی رو رنگ بزنید؟ آخه کار سختیه راحت نیست! بی خیالش بشید...رنگ زدن به دیوار بتنی رو میگم!

 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد!!!

یه یه ماه که با همدیگه دنبال خونه گشتید قشنگ صدای پای آهسته شو بهتر میشه شنید:)

شما کم‌لطفید وگرنه چند تا پست بدون رمز دیگه هم این‌ وسطا بود :دی
آخه ما در کنار هم قرار گرفتیم که کارهای سخت رو انجام بدیم :))
توی این یک سال واقعا مشکلات زیادی سر راهمون بود. اما خدا رو شکر پشت سر گذاشتیم. خونه هم پیدا کردیم دیگه، در جریان پست‌ها نیستیدا :دی
الان دو ماهه با هم زندگی می‌کنیم.

و خوش آمدی . 

ما هم خوش آمد میگوییم به آمدنشان.

 

 

ممنونم از شما :)

گول خوردی ای گول خوردی

گول از حسن آقا خوردی

😂😂😂

حسن ِ خودم که قرعه شانس بود اصلا... ولی اون حسن، آخ امان از اون حسن که بدبختمون کرد :((

گول خوردی ای گول خوردی

گول از حسن آقا خوردی

😂😂😂

سلام علیکم

زیبا نوشتید!

خیر فراوان نصیبتان!

سلام
متشکرم از شما.

و همینقدر زیبا آمدی، در کالبد کلمات، کلماتی آغشته به مهر که از بطن سینه ای بیرون خزید، سینه ای سرشار از عشق و دوستی که مومن به همه معجزات تنها به حضور دلنشین تو آرام گرفت، و آرام ندای لاتدرکنی سر داد، که بی تو، دنیا خاکستری خواهد بود، که بی تو اردی بهشت سرد خواهد بود...

 

درود بر بانوچه

نخست اینجا می نویسم، اما بسیار خواندمتان، و این چند سطر از نوشته زیبا و دلنشین شما برآمد..

سلام بر آقای آبان. خوش نوشتید. ممنونم بابت متن زیبایی که نوشتید.

عاقبت بخیر بشید در کنار هم

ممنونم.

سلام 

اول اینکه چقدر زیبا نوشتی

امیدوارم همیشه با لبخند ،  آرامش و سلامت کنار هم باشید

ممنون میشم به من هم سر بزنی و دنبال کنی

سلام
متشکرم از شما که خوندید.

خیلی قشنگ و دلنشین نوشته بودین :) آخرش واقعا حس خوبی پیدا کردم.

خدا رو شکر عزیزم :)

نگارش وپست رو دوست داشتم:)

ممنونم از شما :)

از شوهر به تک مهربانوی زندگیم:

تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir

 

تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن جهان درونم آمدی...و خوش آمدی.

تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
تو آمدی، نه برای متحول کردن جهان بیرون، تو برای تکان دادن ِ جهان ِ درونم آمدی... و خوش آمدی.

نویسنده بانوچه(ثریا شیری) - برگرفته شده از banoooche.blog.ir
آقااااا شما کجا اینجا کجا راه گم کردید آقای محدث‌زاده؟ می‌گقتید گاوی گوسفندی شتری چیزی قربونی کنیم جلو انگشتاتون :دی

ضمنا توی کامنت های یه وبلاگ دیگه متوجه شدم همشهری هستیم 

 

راستی پست جدید گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی و بخونی

چه خوب. باعث افتخار بنده هست.

سلام

خوب شد که متوجه شدید مردا آدمای خوبین

دنبالتون میکنم

سلام
متوجه شدم که مردها هم می‌تونن خوب باشن همونطور که زن‌های خوب داریم و بد.

کاش چشمانت زیر نویس داشت....چشم ارتشی

کامنت حسن آقا رو ندیده بودم اینجا

به دل و قلوه ایی که رد و بدل شد حسابی حسودیمون شد:)

ضمن سلام خدمت حسن آقا و تبریک و آرزوی خوشبختی امیدوارم در کنار هم خوشبخت بشین

:))
ممنونم از شما. خیلی دیر به دیر میاد اینورا :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">