وِل کـُن جَـهان را... قَـهوِه‌ات یَــخ کــَرد!

گوی جادویی

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۶ ب.ظ

 

1- شاید اگه کسی، دو سال پیش، یه گوی جادویی می‌گرفت جلوم و تمام روزای آذر 97 تا آذر امسال رو نشونم می‌داد باورم نمی‌شد این زندگی من باشه. اینقدر که همه‌چیز دچار تغییر و تحولات شده. تغییری بزرگ‌تر از ازدواج یا شرایط کاری یا هر چیز دیگه‌ای.

2- یه چیزایی واسه یه سری آدما تابو هستن. تابوی جامعه نیستن تابوی شخصی هستن. کاری به اون خط قرمزهایی که درسته ندارم. اما یه چیزایی رو برای خودمون خط قرمز کردیم و حواسمونم نیست که اشتباهه. فکر می‌کنید چقدر از این تابوهای اشتباهی رو کشف و رفع کردید؟!

3- لطفا اگر قصد سورپرایز کردن من رو دارید خیلی دقت کنید. خیلی خیلی دقت کنید. دیروز همسر می‌خواست با خریدن جوجه‌رنگی منو سورپرایز کنه! اونم در حالی که من از این جوجه رنگی‌ها و کلا خیلی از موجودات زنده بخصوص اونایی که کوچیک هستن می‌ترسم. چیزی شبیه معجزه بود که همسر بیخیال سورپرایز شد و قبل خرید باهام تماس گرفت و گفت: جوجه بیارم برات؟! من: جوجه چرا؟! ناهار درست کردم! همسر: جوجه که بخوری نه! جوجه که باهاش بازی کنی! من: از اون جوجه رنگیای کوچولو؟! همسر: آره. من: نههههه بخدا اگه بیاری من از یه در دیگه فرار می‌کنم! خلاصه که حواستون باشه کی رو چطوری دارین سورپرایز می‌کنین! یهو دیدین طرف از ترس سکته کرد مُرد!

4- پست بعدی، ادامه همون پست‌های رمزدار هست با رمز جدید. شرط رمز گرفتن؟! یا وبلاگ داشته باشید و من بشناسمتان. یا وبلاگ داشته باشید و اگر نمی‌شناسمتان، مشکوک نباشید. یا وبلاگ نداشته باشید و من بشناسمتان. و جدای همه این شروط، شرط اصلی این است که اصلا طالب گرفتن رمز باشید.

5- به رسم یادگاری نوشتن دوران نوجوانیمون توی دفترخاطرات دوستامون: باقی بقایَت، جانم فدایَت.

یک سری تابوهای شخصی هستند که خودمون می‌دونیم ذاتا اشتباهه. ولی محیط اطرافمون جوری هست که مجبوریم این تابو رو برای خودمون داشته باشیم:/ یه خورده پیچیده شد! در کل می‌خواستم بگم یک سری خط قرمز که واسه خودمون تعیین کردیم در محیط‌های مختلف و با آدم‌های مختلف می‌تونه تبصره داشته باشه!

منم که می‌دونی از اولش طالب رمز بودم^_^ مشکوک که نیستم؟! 

آره گاهی اینطوری می‌شه می‌دونیم فلان تابو توجیه منطقی نداره اما نمی‌تونیم بیخیالش بشیم چون محیط اطراف ایجاب می‌کنه که وجود داشته باشه.

سلام.

۳. مگه تو صحبتهای خواستگاری از همدیگه نپرسیدید تو چه رنگی رو دوس داری؟ چه حیوونی رو دوس داری؟ نظرت راجع به جوجه رنگی چیه؟!😂

سلام.
آره اشتباهمون همین بود که اینو نپرسیدیم :دی

به آقای همسر بگید که فقط با شیرکاکائو سورپرایزتون کنه 😂

این دیگه سورپرایز نیست، مایه‌ی حیاته :دی

یاد هولدن افتادم

چقد جاش خالیه

اوهوم :(
حالا چطوری یادش افتادی؟

فوبیای بزرگ زندگیم اینه که یه نفر یه گربه بهم هدیه بده:(

طالب رمز هستیم حتما:) 

وای آره اونم ترسناکه :(

:))

منم از جوجه و مرغ و خروس فراری ام. و چیزای دیگه.

 

لطفا من هم رمز. :*

آره از مرغ و خروس هم می‌ترسم :دی

سلام

ثریا جان نمی دونم چرا همیشه این دو اسم سهیلا و ثریا رو اشتباه می کنم

به هرحال عذرخواهی می کنم

آهان راستی از چهار شرط رمز گرفتن فقط آخریش رو دارم پس تقاضای رمز نمی کنم

ان شاالله پستهای عمومیت رو می خونم

 

در رابطه با تابوشکنی باید فکر کنم ببینم تا حالا این کارو کردم و اگر بوده چی بوده سوال جالبی بود

 

سلام
عیبی نداره :)
ممنون که درک می‌کنید برای رمز :)

2- اصلا بهش فکر نکردم که چی رو خط قرمز کردم بیخودی. شاید چیزهای زیادی باشه اما چیزی به ذهنم نمیاد. شاید علتش اینه که هنوز به بیخودی بودنش پی نبردم.

به نظرم هر تابویی یه زمانی خودشو نشون می‌ده.

سلام

تا بحال برای خودم اینجوری نبوده که روی یه چیزی سفت و سور وایسم و بگم این است و و لاغیر، اما شده که از طرف مقابلم اصرار اشتباه روی یه موضوع اشتباه رو دیدم و چقدر سخت میشه اشتباه رو بهشون فهموند!

 

+ برای رمز هم که میشناسین بنده رو دیگه؟! :)

 

سلام
اگه طرف مقابلمون باشه که قانع کردنش واقعا سخته.

سلام گلم

اگه دیدت به من عوض نمیشه

من مث عمه خانومت خیلی حرف مردم برام مهمه

همیشه نه ها

ولی خب بعضی وقتا از ذهنم میگذره که مردم چی میگن؟

اگه منو این مدلی ببینن چی میشه

ولی خب بعضی موقع ها شیردل میشم و اصن برام مهم نیست مردم چی میگن و کار خودمو میکنم

اگه بتونم این تابورو بشکم بزرگترین کار عمرمو کردم :(

سلام عزیزم.
قطعا همه آدم‌ها یک‌سری رفتار خوب و بد رو با هم دارن. پس من کی باشم که دید من به شما عوض بشه عزیزم.
اما خب حتما خودت هم می‌دونی که آدمایی که حرف بقیه مردم براشون مهمه هم به خودشون سخت می‌گذره هم به اطرافیانشون.

اتفاقا این روزها خیلی بهش فکر میکنم و سعی میکنم بشکنم این تابوهای اشتباه رو.

 

باقی بقایت، جانم فدایت، منو پرت کرد به 20 سال پیش :)

وقتی نوشتم 20 سال پیش، حس کردم خیلیییییی پیر شدم :))

 

رمز شما را خواستاریم :)

20 سال پیش... واقعا خیلی گذشته‌هاااا.

هرسال زمین میچرخید اما امسال بد چرخید همه تاب خوردن :)

چه جمله های داغونی می نوشتیم؛ مثلا من می نوشتم : من تو را همچون اهورا من تو را همچون مسیحا همچون عطر پاک گل ها دوست دارم می پرستم :/

می‌نویسم یادگاری تا بماند روزگاری :دی

لازمه بگم رمز میخوام؟! :)

حالا نهار چی پخته بودی؟!

آره لازم بود.
ناهار نمی‌دونستم چی بپزم. هی فکر کردم هیچی به ذهنم نیومد، هی از بابا و داداش و همسر پرسیدم و گفتن هر چی خودت درست کردی می‌خوریم. منم رفتم همین‌طوری الکی پیاز سرخ کردم گفتم دیگه همه غذاها پیاز دارن :دی بعد که سرخ شدن سیب‌زمینی نگینی انداختم روش بعدشم سویا :دی

۱. خیلی وقتا زندگی از یه نقطه و یا یه روز مشخص، دیگه اون زندگی سابق نیست و آدم هم اون آدم قبل نیست و این خاصیت خوب یا بعضی وقتا بد زندگیه

۲. تنها تابوی شخصی من اینه که از حسن آقا بقال خرید نکنم :))

ولی دور از شوخی یکسری تابو ها هستن که نمیدونم شکستنش درسته یا نه اینکه چرا یه دختر یا پسر نمیتونه در مورد مسائل شخصی یا بهتر بگم مسائل جنسی خودش با خانواده ش حرف بزنه چون ممکنه در اینموارد از دوستای خودش مشورت غلط بگیره و راه اشتباهی رو بره

۳. جوجه رنگی آخه!!! بازم کروکودیلی ، ماری ، پلنگی چیزی بود آره:))

 

۴. مارو که میشناسین:)

 

1. آره، اما حس می‌کنم همه اینا باید می‌گذشتن تا لذت این روزها رو بیشتر حس کنم.
2. آقااااا در استفاده از اسم حسن محتاط باشید. :دی
متاسفانه این تابوی غلط رو هم جامعه و هم خانواده به آدم القا می‌کنند. نسل ما در این زمینه واقعا سوخت. چون نه کسی بود آموزشی بده و نه کسی که به سوال‌هامون جواب بده.
3. اتفاقا موجودات ریز ِ زنده خطرناک‌ترند. چون هی می‌رن زیر دست و پا :(
4. قیافه‌تون چقدر آشناست.

من فکر کردم قبلاً طالب بودنم رو ثابت کردم پس لازم نیست طلب رمز کنم ولی اینکه لازمه :) 

آیا مستحق دریافت رمز می‌باشم؟

آخه من یادم می‌ره چه کسایی درخواست کردن واسه همین مجبورم هر بار دوباره آمار بگیرم، ببخشید :)

منم رمز عزیزم

ارسال شد :)

رمز جدید لطف میکنی؟

ارسال شد :)

راستی رمزتان را بفرستید ممنون. 

ارسال شد.

خب رمز میخواهیم :)

خب باشد :)

من چون حساسیتم به ویژه روی مسائل زنان بیشتره خب بیشتر روش مانور میدم و حتی سر این کار نزدیک بود تجدید بخش بشم که به اتند جراحم که میگفت زن جماعت جراح خوب نمیشه کلللی بحث کردم و آخر سر گفتم تفکراتتون به عنوان یه جراح خیلی سطح پایینه:))))

بنظر من آدم همین که سبک زندگیش بر اساس خواست خودش و عرف خودش باشه و به کسی هم آسیبی نزنه کلی تابو شکنی کرده...و تجربه ی شخصی خودم ثابت کرده که دیگران گرچه اولش واکنش منفی نشون میدن به اینکه چرا مثل "همه" فکر و رفتار نمیکنی اما نهایتا به سبکت احترام میذارن.

منم همین‌طورم.
بعضیا هم آخه کلا سلام و عرض مخالفت دارند.

تابوهای شخصی ریشه تو خیلی مسائل دارند که خیلیاش بر میگرده به کودکی و تربیت والدین و محیطی که انسان درش قرار میگیره، اگر ریشه‌یابی بشه توسط خود فرد، می‌تونه شکسته بشه و حال خوب با خودش بیاره.

عه جوجه که خیلی بامزه‌اس :))))

رمزم عنایت کنید لطفا خانم :))

چشم چشم رمز هم می‌فرستم :دی

بیزحمت رمز لطفا 

رمز به دوستان ِ آشنا تعلق می‌گیره.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">